ارتباط چیست؟ از چه ماهیتی برخوردار است؟ چگونه شناخته می شود؟ چگونه نسبت آن با دیگر واقعیت های اجتماعی صورت می پذیرد و چگونه تبیین می شود؟

انبوه سؤالات و تحریک انگیزه های علمی اندیشمندان ـ که خود معلول افزایش روز افزون نقش ارتباطات و نیز تنوع و تعدد اشکال و ساز و کارهای آن در جوامع معاصر بود ـ منجر شد تا ارتباط نیز به موضوع جدیدی در بررسی های دانشگاهی تبدیل شود و رشته هایی در مطالعات ارتباطات تأسیس گردد.

پس از گذشت حدود هفتاد سال از بنیان گذاری دانش ارتباطات، هزاران استاد و ده ها هزار دانشجو در صدها مرکز علمی ـ پژوهشی جهان مشغول بررسی های ارتباطی هستند. در طی این دوران، انبوهی از پدیده ها از نظر ارتباطات، مطالعه و صدها مفهوم گوناگون جدید به جهان علوم انسانی و اجتماعی ارائه شده است.

از طرف دیگر آمیختگی ذاتی ارتباطات با انواع واقعیت ها و متغیرهای اجتماعی، مطالعة علمی آن را نیز به سوی رویکردهای میان رشته ای کشانده و به این ترتیب حجم موضوعات، مسائل ارتباطی، عمق مفاهیم و گزاره های جدید با سرعتی اعجاب آور در حال فزونی است.

ولی در گسترة پهناور دانش ارتباطات، هم اکنون، آن چه بیش از همه محل چالش و اختلاف می باشد، همان مفهوم اولیه و بنیادین این علم، یعنی ارتباط است. شاید در هیچ بخشی از ارتباطات در جایگاه علم، به اندازة تعریف مفهوم ارتباط اختلاف نظر وجود نداشته باشد. هنوز هم کتب ارتباطی پر از انواع تعاریف و برداشت های تصریحی یا تلویحی ارتباط شناسان از این مفهوم چند بعدی است؛ به نحوی که تألیفات فراوانی تنها با تمرکز بر دسته بندی، مقایسه و تحلیل این تعاریف به منظور به دست آوردن جامع ترین آن ها شده است.

کتاب «ارتباطات آیینی از گفت وگوهای به روز شده تا جشن های رسانه ای»، مصداق برجسته و کم نظیر از آثاری است که به بهترین شکل، زنده بودن مباحث دامنه دار مفهوم شناسی ارتباطات را نشان می دهد. این کتاب پس از گذشت هفتاد سال از تأسیس دانش ارتباطات و مکاتب قدرتمند گوناگون آن، می تواند فهم و تعریف جدید و در عین حال متقن خود را در خصوص نگاه متمایزش به واقعیت ارتباط توضیح دهد. جان کلام این اثر در بخش انتهایی آن با نام برداشت های آیینی از فرهنگ و ارتباط آشکار می شود؛ آن جا که با جمع بندی مباحث پیشین و با اشاره به دیدگاه های اجمالی جان کری در مطرح کردن مفهومی آیینی از ارتباط، ادامه می دهد:

برداشت انتقالی از ارتباطات، بر اطلاع رسانی و تأثیر ارتباط بر مکان، و نگاه آیینی بر معنا و نگهداری جامعه در زمان تأکید می کند. اولی بر قدرت و کنترل و دومی بر مشارکت و فرهنگ تأکید می نماید. همین اندازه هم خود به تنهایی نکتة مهمی به شمار می آید و تحولی زاینده در دیدگاه هایی است که تاکنون عرضه شده اند.

این کتاب سعی کرده است معیار نوینی را در برابر معیار مسلط قبلی دربارۀ فهم واقعیت ارتباط ـ بخوانید فرآیند انتقال پیام ـ به وجود آورد. معیار اخیر، ارتباط را نه روند انتقال پیام، بلکه آیین محوری زندگی آدمی تلقی می کند که انتقال پیام یکی از فروعات آن است.

از نظر رودنبولر ـ مؤلف کتاب ـ در نگاه انتقالی به ارتباط، آن چه دغدغة اصلی پژوهشگر ارتباطی را تشکیل می دهد، مطالعة نحوه و میزان تأثیر پیام های ارتباطی است. این دغدغه، تأثیرپژوهی را به کانون اصلی و محوری مطالعات ارتباطی تبدیل می کند ولی توجه داشته باشیم که مطالعة اثر ممکن است به غفلت از جوهر و معنای ارتباط منتهی شود و در صورت لزوم موضوعاتی را که به طور مستقیم به ارتباطات مربوط نمی شود به صورت مسئله ای در این دانش مطرح کند.

رودنبولر چنین آسیبی را مشابه آسیب غفلت از خواندن متن در ازای توجه صرف به آن چه پس از مطالعه در خواننده پدیدار خواهد شد، می داند. این نوع توجه آسیب زا به دنبال خود امتناع و در نهایت اغواگری را که از مؤثرترین انواع ارتباط هستند به روند مسلط ارتباطی تبدیل می کند و در مقابل از غنای زیبایی شناختی، ادبی و محتوایی کم می کند.

از نظر رودنبولر، نگاه تأثیرمحور به ارتباط، در جای خود به تلقی یک طرفه و انگارة محرک که پاسخ به آن دامن می زند، منتهی می باشد. در این صورت ارتباط به جای این که تعامل باشد، عمل و به جای این که فرآیند ـ بخوانید فراگرد ـ محسوب شود، محرکی محض است. بر مبنای نظر رودنبولر هنگامی که انسانی ترین موضوعات را به سطح پدیده ای طبیعی ـ که مبتنی بر الگوهای عمل ماده و انرژی هستند ـ تقلیل دهیم از همان ابتدا دچار بد فهمی جدی و بنیادین در این خصوص گشته ایم. این جاست که استعارة ابداعی جان کری در این که آیین را ارتباط تلقی کنیم، نظر رودنبولر را به خود جلب کرده، آن را مبنای پردازش و تکامل نظریه ای جدید در جهان علم ارتباط می گرداند و ارتباطات آیینی را به تریبون اصلی آن تبدیل می کند. رودنبولر می گوید:

کری با مفهوم آیینی ارتباطات، بصیرت و زبانی جایگزین پیشنهاد می کند که با استعاره های فیزیکی و وابسته به علوم تجربی پیوستگی کمتری دارد. اگر به جای این که ارتباطات، جابه جایی دانسته شود، آیین گردد به جای انتقال با اجرا، به جای مصرف با مشارکت، به جای تاکید بر نتایج و راهبرد با معنا و زیبایی و به جای تأثیرگذاری یا نفوذ با فراخوان و دعوت هم بسته خواهد بود. چون آیین چیزی نیست که انسان مخاطب آن باشد، بلکه چیزی است که فرد در آن مشارکت می کند؛ هم چنین چیزی نیست که برای فرد اتفاق بیفتد، چیزی است که فرد آن را انتخاب می کند تا جزیی از آن باشد.... برای فهم اهمیت آن تلاش نمی کنیم، آثار آن را همان طور که دربارة فیلم های تلویزیونی عمل می کنیم برآورد نمی کنیم. پس اگر ارتباطات را به طور کامل یک آیین تلقی کنیم، ناگزیر باید از آن اشتباهات کاملاً پرهیز نماییم.

به یک معنی تمام کتاب نام برده در اثبات و نیز توضیح پاراگراف بالا شکل گرفته است. رودنبولر در نظمی هوشمند و با شیبی ملایم از توضیحات گوناگون دربارۀ آیین، ارتباطات، رسانه ها و... تئوری جدید خود را به صورتی شفاف و مستقیم بیان می کند.

مجموعه مطالب کتاب در دو بهره اصلی ارائه شده است:

بهرة نخست کتاب با پرسش آیین چیست؟ شکل می گیرد. در بخش اولِ بهرة نخست، مؤلف به دنبال به دست آوردن راهبردهای کلی، جهت بررسی و گونه شناسی تعاریف گوناگون آیین با هدف دستیابی به تعریفی جامع و مانع است. یکی از نکات مهم این بخش تفکیک دو ساحت این مفهوم، یعنی آیین به نام اسم و آیین به نام صفت است. از یک طرف می شود آیین ها را مناسک و مراسم متمایزی از دیگر وقایع و فعالیت های زندگی روزمره تلقی کرد و از طرف دیگر می شود آن ها را جنبه های آیینی یا مراسمیِ فعالیت ها، فرآیندها و حوادث معمولی و روزمره به شمار آورد. در ارجاع به دستة نخست، از آیین به صورت اسم و در ارجاع به دستة دوم از آیین با نام صفت استفاده می کنیم. رودنبولر دربارۀ مزیت های این تفکیک نظری چنین توضیح می دهد:

جابه جایی آیین به نام اسم، با آیین مانند صفت، نه تنها جابه جایی در مرجع را ـ از آیین به عنوان امور به آیین در حکم جنبه ای از امور ـ ممکن می سازد؛ بلکه تحول در دیدگاه تحلیلی را آسان می کند. این امر به ما امکان می دهد تا ارتباطات را مانند آیین مطالعه کنیم، همان طور که ما را قادر می سازد تا دربارة آیین های ارتباطی تحقیق نماییم. این امر به ما اجازه می دهد تا جنبه های آیینی تماشای روزمرة تلویزیون را همانند وقایع و رخدادهای رسانه ای ویژه مطالعه کنیم. تمییز آیین به عنوان اسم از آیین در حکم صفت به ما اجازه می دهد جنبه های آیینی ارتباطات بین فردی روزمره را که با آن ها روابط اجتماعی برقرار می شود، مطالعه کنیم، همان گونه که ما را قادر می سازد تا رخدادهای مراسمی که تغییرات اساسی، در روابط اجتماعی را مشخص می سازد، مورد مطالعه قرار دهیم.

بخش دوم به بررسی موشکافانة انواع تعاریف ارائه شده دربارۀ آیین اختصاص یافته است. این بررسی از طریق مطالعة اصطلاحات عمومی و محوری که در تعاریف گوناگون از آیین، هم نشین آن بوده، دنبال شده است. مؤلف در این بخش پس از مرور انتقادی پانزده اصطلاح معروف، تعریف مورد نظر خود را بیان می کند:

کنش؛

اجرا؛

آگاهی، داوطلبانه بودن؛

غیر ابزاری یا غیر عقلانی؛

غیر تفریحی بودن؛

جمعی، اجتماعی؛

بیانگر روابط اجتماعی؛

شرطی، نه اخباری؛

نمادهای تأثیرگذار؛

نمادهای متراکم؛

رفتار ابرازی [بیانی] یا زیباشناختی، افراط هنری؛

رفتار سنتی؛

رفتارهای به طور مرتب تکرار شونده؛

ارتباطات بدون اطلاعات؛

توجه به امر قدسی، به عنوان عنصری از زندگی جدی.

یکی از نکات جالب توجه که رودنبولر در اصلاح پانزدهم ارائه کرده، توجه به امر قدسی به عنوان عنصری از زندگی جدی است. او سعی دارد با برخی توضیحات نظری و نیز استناد به مثال های عینی از زندگی روزمره، این کلیشة معروف را که «آیین عملی دربارۀ امر قدسی است» به چالش بکشد و ثابت کند ویژگی های اصلی ـ همان جنبه هایی از اعمال که ناظر به امر قدسی است ـ در بسیاری از اعمالِ ناظر به امور غیر قدسی هم وجود دارد. بنابر این نمی شود واقعیت این جنبه ها ـ بخوانید آیین ها ـ را تنها منحصر در امر قدسی دید.

رودنبولر از دو جهت ادعای خود را اثبات می کند:

1. این که تفکیک قلمرو امر قدسی و غیر قدسی (دنیوی) بسیار دشوار و با توجه به فرهنگ های گوناگون متفاوت و نسبی است:

حرکات بدنی که برای فرد یوگی، مقدس است برای پروتستانی، امری دنیوی به شمار می آید ولی در هر حال هر دوی این حرکات از بهره های آیینی برخوردارند.

2. از نظر بسیاری از فرهنگ شناسان مانند الیاده، سولیوان و زوئس در هر اجتماعی با فرهنگی معین، امر قدسی هر آن چیزی است که از سوی افراد جامعه، بدون چون و چرا غایت ـ بخوانید امر مطلق ـ جدی تلقی می شود. چه این جدیت در ارجاع به الوهیت، قدرت مطلق و دیگر امور متعالی تعریف شود، چه در ارجاع به امور دیگر زندگی انسانی؛ بنابراین همان طور که کلیسا، معماری و تزیینات داخلی آن، زمان هایی خاص برای حضور، لباس های ویژه، شیوه های رفتار و فعالیت هایی که آغاز و انجام یک عبادت را نشان می دهند، همگی آیین های جدی و محتومی هستند که ارتباط کنترل شده با نیروهای قدسی اجتماعی را تجویز می کنند. چنین ساختار مشابهی را می شود در مراسم ملی گرایان و میهن پرستان نیز مشاهده کرد.

از نظر رودنبولر، آیین در همۀ اشکالش عنصری جدی در زندگی است ولی گاهی رخدادهای آیینی، آشکارا به امر قدسی ـ به گونه ای که مشارکت کنندگانشان می شناسند ـ نسبت داده می شود و گاهی رخدادهای آیینی به موضوعات جدی ای که مشارکت کنندگان، آن ها را به عنوان امور دنیوی، سیاسی ـ اقتصادی و خانوادگی می شناسند، معطوف می گردند. البته از آن جا که این اعمال بخشی از زندگی روزمره به شمار می آیند، به طور معمول آن ها را اموری خاص یا ویژه که جدی هستند، تلقی نمی کنیم ولی وقتی قولی شکسته می شود، عرضة خود در موردی غیر صادقانه می شود یا وقتی شایستگی و کنترل عاطفی در رفتارِ معرفی، پنهان است، حس تخلّی [از امر جدی] هویدا می گردد.

بخش پایانی قسمت دومِ بهرة نخست کتاب به ارائة تعریف جامع و مانع رودنبولر از آیین اختصاص دارد:

آیین، اجرای داوطلبانه رفتاری است که به شکل سزاوار به منظور تأثیرگذاری نمادین یا مشارکت در زندگی جدی طراحی شده است.

قسمت سوم و چهارمِ بهرة نخست به بررسی برخی مفاهیم ناکارآمد در شناخت آیین ـ مفاهیمی که در تبیین آن تنها تا حدی گویا هستند ـ پرداخته است.

قسمت پنجم نیز به بررسی برخی مسائل ویژه در مطالعة آیین مانند تغییرات آیین ها و نیز چگونگی ابداع آیین ها می پردازد.

مؤلف در قسمت ششم از بهرة نخست، نخستین مباحث خود را در بررسی نسبت آیین و ارتباط با عنوان نظریۀ ارتباطات و مسائل آیینی آورده است.

رویکرد محوری این بخش، پرداختن به وجوه ارتباطی آیین هاست که از اثبات مقدماتی «آیین، شکلی ارتباطاتی است» تا «آیین، یکی از قوی ترین صور تأثیرگذاری ارتباطاتی است» پیش می رود. آیین ها از مجموعه ای علایم کلامی و غیر کلامی ظاهری تشکیل شده اند ولی در حقیقت رفتارهایی نمادین [معنی دار] هستند. بنابراین همواره حرکات جسمانی در آیین، نشانه هایی است که بر چیزی دیگر دلالت دارند.

از این منظر هر چه به عنوان آیین اجرا می شود در واقع امر با آن مدلولات و نه با حرکات جسمانی، اجرا شده است. بنابراین خصلت های ارتباطاتی آیین در ربط با آن مدلول ها، خصلت هایی مقدم و برای تمییز آیین به عنوان آیین، جوهری هستند. از این جهت است که رودنبولر، نه تنها برای آیین ها کارکرد ارتباطاتی قایل است، حتی در سطحی بالاتر می گوید:

اگر آن ها به شکل ارتباطاتی عمل نکنند، اصلاً عمل نکرده اند.

از نظر رودنبولر وقتی آیین به عنوان شکلی ارتباطاتی تلقی شود، همان تمهیدات ارتباطاتی سابق در آیین هم وجود دارد؛ پس همان طور که ارتباطات تحت تأثیر متغیرهای انسانی، مانند تلاش ها، انتخاب ها، تفاسیر، توجهات، سوگیری ها وبد فهمی ها که به قوی، ضعیف، خوب، بد و... تقسیم می شوند، آیین ها نیز به همین روش می توانند با تلاش و تمرکزی فوق العاده اجرا شوند یا نه، برای اهداف عالی و ستودنی اجرا شوند یا باز نمایی هایی ناپسند محسوب گردند.

رودنبولر تأکید می کند که:

[از منظر ارتباطی] آیین، قدرت بیرونی مقدسی نیست که نفوذی غیر قابل مقاومت بر امور انسانی داشته باشد.

وی درادامه به یکی از نتایج جالب تلقی ارتباطاتی از آیین در مباحث سابقه دار و مهم ارتباط آیین و نظم اجتماعی اشاره می کند:

[همواره] آیین، نمایش نظم اجتماعی تلقی شده و چنین تصور شده است که می تواند آن را بسازد و بنابراین در خلق، نگهداری و سازگار کردن آن مؤثر دانسته شود ولی اگر آیین از فراز و نشیب های ارتباطات متأثر شود، باید پذیرفت که نظم اجتماعی هم به نوبة خود بر آیین اثر می گذارد.

مؤلف در ادامه، مباحث گسترده تری را در حوزة نسبت آیین با مفهوم ارتباطات مطرح می کند که پرداختن به همة آن ها از مجال این مقال خارج است. در همان حال که هر چقدر به پایانِ بخش آخر بهرۀ نخست، نظریة ارتباطات و مسائل آیینی نزدیک می شویم، روند مباحث از پیچیدگی و دقت تخصصی بالاتری برخوردار می گردد.

و اما بهرة دوم: آیین در پژوهش ارتباطات

ساختار اصلی بهرة دوم از هفت مبحث اصلی تشکیل شده است که هر یک مقدمه ای اساسی برای توضیح نظریة بدیع مؤلف و تلقی آیینی از ارتباطات به شمار می رود. بنابراین در حالی که در بهرة اول تا حد امکان از وجوه ارتباطاتی آیین سخن به میان آمده است، بهرة دوم به وجوه آیینی ارتباط اختصاص دارد.

مؤلف، بخش اول بهرة دوم را با بررسی پنج کمکِ مفهوم آیین به مطالعات ارتباطی آغاز کرده است.

از نظر او تحریک افکار دانشمندان با تغییرات ساده ای در نام گذاری ـ همان طورکه در نامیدن ارتباط به آیین رخ می دهد ـ دست کم یاری آن به مطالعات ارتباطی است و می شود به بستری از خلاقیت های نظری تبدیل شود.

آیین هم چنین به شناسایی جنبه های تحلیل شدة امور ارتباطی کمک می کند؛ برای نمونه با اضافه شدن نگاه های آیینی به مطالعۀ ارتباطات میان فردی، می شود جنبه های بیشتری از آن را شناخت و بررسی کرد؛ زیرا تاکنون این گونه مطالعات به طور عمده با تمرکز بر ویژگی محاوره ای آن صورت گرفته است.

یکی دیگر از موارد کمک آیین به مطالعات ارتباطی در توضیح جنبه های غیر عادی امور، ظاهر می شود. اگر ارتباط را فرآیند انتقال پیام فرض کنیم در تحلیل جنبه هایی از آن ـ که در ظاهر از هیچ گونه پیامِ دارای بار اطلاعاتی مناسب برخوردار نیست ـ دچار اشکال خواهیم شد؛ برای نمونه چرا در محاورات بین شخصی، اطلاع رسانی سهمی چنین اندک دارد؟ چرا در محاورات، تا این اندازه برای تکرارِ سخنی یا نگفتن حرف حساب، وقت صرف می شود؟ بدون داشتن رویکردی آیینی پرسش هایی از این دست بدون پاسخ خواهند ماند و هم چنان پدیده هایی خارج از قاعده تلقی خواهند شد.

از طرف دیگر آیین به پروراندن توقع درخور از امور ارتباطی، کمک می کند. بدیهی است اگر بسیاری از وجوه ارتباطی مانند تبلیغات تجاری را از منظری آیینی بنگریم، آن گاه به مطالعات کلیشه ای مبتنی بر تأثیر پژوهیِ صرف اکتفا نکرده، وجوه مهم دیگری را نیز از نظر خواهیم گذراند.

رودنبولر معتقد است:

اگر منطق آیینی در مطالعة رفتار مصرف کننده به کار گرفته شود، توجه به آیین های مصرف و تأثیرات آیین بر تعریف از خود، روابط و معانی جلب می شود. پژوهشی که به کار کردهای محتمل آیین تبلیغات تجاری اشعار ندارد، قادر نخواهد بود این نوع از نتایج را پیش بینی کند.

نویسنده در بخش دوم بهرة دوم به ارتباطات رسانه ای شده در شکل آیین، می پردازد و سعی دارد ادبیات نظری برآمده در این خصوص را طی یک دسته بندی چهارگانه مرور کند:

رخدادهای رسانه ای و آیین های رسانه ای شده، آن جا که پوشش زندة تلویزیونی به شکل بخشی کلیدی از برگزاری مراسم، استفاده می شود؛ برای نمونه مراسم تدفین جان. اف. کندی، عروسی پرنسس دایانا و سفرهای پاپ ژان پل دوم، نمونه هایی از این موقعیت ها هستند. در این موارد، پوشش تلویزیونی، شکل مراسم می گیرد و مخاطبان تلویزیون به شکل مشارکت کنندگان از راه دور مراسم درمی آیند. این مشارکت از راه دور در مراسم ـ که تنها با ارتباط تلویزیونی مقدور است ـ شکلی به وضوح نو از آیین عرضه می کند.

استفادة آیینی شده از رسانة نوع دوم، ارتباطات رسانه ای در شکل آیینی آن است. در این میان تشخیص شکل آیینی استفاده از رسانه ها از شکل عادی استفاده از آن ها اهمیت دارد که می شود مصادیقی را ارائه کرد. این که مخاطبان رفتار خود را برای تماشای تلویزیون، گوش دادن به مطالب ضبط شده، تماشای ورزش و... تنظیم می کنند به طور کامل با تعریف آیین ـ که رفتارهایی از پیش طراحی شده و برای مشارکت نمادین در زندگی جدی تعریف شده است ـ انطباق دارد.

آیین های فعالیت های رسانه ای، عنوان حوزة سوم پژوهش دربارة شکل آیینی ارتباطات رسانه ای است. نمونه های این نوع شامل توجه خبرنگاران به پرسش ها، عنوان ها و سبک استاندارد نگارش داستانی آن ها می شود. اگر رخداد های رسانه ای موجب می شود رسانه، آیین را عرضه کند در نهایت، عرضة رسانه ای در قالب آیین، مصداق پیدا می کند.

چهارمین موضوع مورد بحث در این فصل، ادعای مورد مناقشة درخور تأملی است که می گوید امروزه تلویزیون هم چون دین آمریکایی عمل می کند. این ادعا بر تعریف اشکال آیینی در شیوه های برنامه سازی تلویزیون و نیز تماشای آن، مبتنی است؛ یعنی مردم تماشای برنامه های عادی و روزمره را همان قدر جدی تلقی می کنند که مؤمنان، دین را و همان نوع تجربة دینی که مؤمنان در مراسم عبادی پیدا می کنند، نزد تماشاگران تلویزیون رواج دارد.

نویسنده در بخش سوم بهرة دوم با عنوان کارکردهای آیینی فرهنگ رسانه ای شده سعی داشته است وجوه عمیق تری از نظریۀ تلویزیون به مثابه دین آمریکایی را بشکافد. تمرکز مؤلف از این پس بر عناصر محتوایی برنامه های تلویزیون در آمریکا مانند اسطوره گرایی و نمایش های اخلاقی است.

نویسنده در بخش چهارم بهرة دوم با عنوان آیین های سیاسی، بدیعی و مدنی این بار به جنبه های بین فردی و پویایی های انسانی آیین های رسانه ای شده، می پردازد.

نویسنده در بخش پنجم بهرة دوم، صور ارتباطات آیین در زندگی دنیوی روزمره، بدون ارتباط با رسانه ها بحث و بررسی می کند. بر اساس توضیحات رودنبولر، اولین و طولانی ترین بخش این فصل به کار گافمن و دانشمندانی که عناصر آیینی تعاملات بین فردی را تحلیل کرده اند، اختصاص یافته است. بخش پنجم به موضوع سبک اختصاص دارد. سبک، بخشی از آیین بین فردی است ولی به علت رابطه اش با مُد و صنایع فرهنگی عامه پسند، موضوعی مستقل نیز محسوب می شود. بخش پایانی به آیین های زندگی کاری و سازمانی توجه می کند.

مؤلف، بخش ششم بهرة دوم ـ که به نظر نگارنده، مغز کتاب محسوب می شود ـ را به ارائة شفاف تئوری اصلی خویش اختصاص داده است. عنوان کلی بخش ششم عبارت است از برداشت های آیینی از فرهنگ و ارتباطات که رودنبولر پس از مقدمة اساسی وارد مبحث اصلی خود با عنوان برداشتی آیینی از ارتباطات می شود.

مقدمة رودنبولر با عنوان اصطلاحات و فرهنگ ضد آیین گرایی به عنوان موضوعی از سبک ارتباطات، به طور عمومی به اثبات همه جانبة این نکته می پردازد که آیین، واقعیتی همه جا حاضر و گریزناپذیر است و حتی ضدیت با آیین به شیوه ای آیین گرایانه اظهار شده است. وی بدون وقفه نتیجه می گیرد:

پس آن چه نیاز داریم رویکردهایی علمی ای است که نسبت به ارزش های پایندة آیین، حساس و برای توجه به صور ارتباطاتی آن مجهز باشد.

و در نهایت از همین نقطه است که شروع به ارائۀ تئوری خود با عنوان برداشتی آیینی از ارتباطات می کند که ابتدای این مقال را با توضیح آن آغاز کردیم.

نویسنده در آخرین بخش کتاب خود از ضرورت خودِ آیین برای موجود انسانی، سخن گفته است. انسان نیاز دارد که خود را در چهارچوب امور بزرگ تر از خود، نظم های وسیع تر و واقعیت های بنیادی تر ببیند. او ارتباط با این چهارچوب ها را از طریق آیین به وجود می آورد. رودنبولر در تشریح این مطلب، کتابش را چنین به پایان می برد:

در بسترهای متفاوت، از دین گرفته تا ملی گرایی، از روابط اجتماعی گرفته تا الزامات سازمانی، آیین ها را در ارتباط با آن آرمان ها، ارزش ها، حقایق، روایت ها و معانی ای قرار می دهند که بزرگ تر از ما هستند و با عظمت خود، زندگی ما را غنی می سازند. در آیین و از منظر آن، این آرمان ها جدیتی آشکار دارند؛ چرا که مانند چیزهایی که پیش از مواجهة ما و پس از قلمرو معمولی ما قرار دارند، ظاهر می شوند. این زبانی است که ما از دین به ارث برده ایم ولی این پیوند روحی با امر قدسی، بخش پسندیده ای از زندگی هر کس است که تلاش می کند صادق باشد، حقیقت را ارج نهد و به دعوت برای پای بندی عظیم تر، خلاقیت بزرگ تر، شعور بزرگ تر یا خیر عظیم پاسخ دهد.

کتاب «ارتباطات آیینی از گفت وگوهای روزمره تا جشن های رسانه ای شده» که قسمت های پایانی آن را از نظر گذراندید با ترجمة فصیح و بلیغ دکتر عبدالله گیویان استادیار دانشکدۀ صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران و با حمایت مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق(ع) و نیز از سوی انتشارات این دانشگاه در 1000 نسخه منتشر شده است.