تاریخ شفاهی یکی از روش های مطرح و مؤثر برای تاریخ نگاری است. روشی که ماده تاریخی آن در فرآیند مصاحبه فعال به دست می آید، تا در سبک و قالب ی متفاوت به جامعه عرضه گردد. تاریخ شفاهی به شرح و شناسایی وقایع، رویدادها و حوادث تاریخی بر اساس دیدگاه ها، شنیده ها و عملکرد شاهدان، ناظران و فعالان آن ماجراها می پردازد. اگر فایده تاریخ را گردآوری تجارب بدانیم، تاریخ شفاهی یکی از بهترین انواع تجربه اندوزی است و اگر دانش تاریخ شفاهی را گسترش دهیم و به حوزه های مختلف بکشانیم، می توانیم از تجربه های زنده و به روز بهره مند باشیم. ما در این مجموعه برآنیم که با گسترش تاریخ شفاهی در حیطه سینمای معاصر، تجریه های نهفته را در معرض بهره مندی قرار دهیم در تاریخ شفاهی بخش هایی از تاریخ مد نظر است که در تواریخ رسمی، همیشه وجود ندارد و این امر یکی از عواملی است که آنرا برای مخاطبین جذاب میکند. تاریخ شفاهی مایه های تحلیلی بیشتری دارد و به نوعی تفسیر تاریخی است نه تاریخ. و مردم به تاریخ تحلیلی بیشتر علاقه مند هستند چراکه برای درک تاریخ، «تحلیل» تاریخ، شیرین تر و موثرتر است. تاریخ شفاهی می تواند فرصتهای نوینی را در اختیار بگذارد وقتی شما شکل گیری یک نهاد را به مصاحبه می گذارید، چیزی ورای اسناد مربوطه را دنبال می کنید. آنجا که مصاحبه گر خود درگیر تشکیل آن نهاد باشد، بسیاری از مباحث پیش از تشکیل آن نهاد، نزاعهایی که به شکل گیریها منتهی شده، ذهنیت ها و اهداف پشت پرده ای که در تشکیل آن نهاد بوده و بسیاری از مسائل دیگر را منتقل میکند. در اسناد رسمی، هیچ گاه از انگیزه ها به شکل مستقیم سخن به میان نمی آید در حالی که در مصاحبه حضوری، بسیاری از انگیزه های ریز و پشت پرده بیان می شود و فضای حاکم بر تشکیل آن نهاد ترسیم میشود. همین طور بسیاری از مسائلی که در تاریخ نویسی رسمی از آنها سخنی به میان نمی آید و اغلب تصور می شود که حرفهای بی خاصیتی است، درحالی که کلید حل برخی از مشکلات در زمینه تاریخ خواهد بود. و بالاخره در تاریخ شفاهی روی نقش افراد تأکید ویژه صورت می گیرد. اما در تاریخ شفاهی دچار مشکلات مهمی هم هستیم، به صرف آن که به انگیزه ها توجه شده و یا روی نقش افراد تکیه می شود، همیشه جای نقض و ابرامهای سرسختانه است. آنجا که عیبی هست همه گریزان هستند و تلاش می کنند خود را بی تقصیر جلوه دهند و آنجا که لطفی هست، ای بسا خود را جلودار آن دانسته و دیگران را تحت الشعاع خود قرار می دهند. گذر زمان یکی دیگر از بدترین آفت ها و آسیب های تاریخ شفاهی است. حافظه از دست می رود و انسان به اشتباه مطالبی را نقل می کند. بدتر از آن، این مشکل است که گاهی تغییر رویکردها و نگرشها در مرور زمان، موجب بازسازی ذهنی خاطرات میشود که در این صورت اعتماد بر درستی آن ها نمی توان کرد. هرچه این گذر زمان بیشتر باشد، اینگونه آسیبها بیشتر میشود. دوستیی ها و دشمنی های بعدی میان افراد درگیر در یک ماجرا، ممکن است روی بیان آنها تأثیر بگذارد. اما یکی از مهم ترین محدویت ها این است که برخی از تواریخ شفاهی، مشکل برخورد افراد با یکدیگر را دارد. این امر موجب آن است که طرفین مصاحبه از گفتن برخی مسائل خودداری کنند. امری که در تواریخ قدیم، به خصوص در بیان گذشته دور کمتر وجود دارد. اما در تاریخ شفاهی شما با دوره ای سروکار دارید که طرف های ماجرا ممکن است زنده باشند. یا موضوع ممکن است از حساسیت خاصی برخوردار باشد. در این صورت، مصاحبه شونده و حتی مصاحبه کننده، درگیر رویدادی شوند که برای آنان مشکل ایجاد کرده یا اجازه ندهد که تبیین درستی از واقعیت داشته باشند. چه راه حلی برای رهایی از این محدویت ها وجود دارد؟ حقیقت آن است که منابع شفاهی هم مانند بسیاری از منابع دیگر، نیازمند تدقیق و اصلاحند. باید روش هایی برای تنقیح آنها یافت. چنانچه در نقد اخبار تاریخی، مقایسه میان اخبار یک موضوع را راه حل مناسبی برای ارزیابی می دانیم، در تاریخ شفاهی برای ارزیابی یک واقعه، با افراد بسیاری که درگیر سینمای معاصر بوده اند، مصاحبه کرده ایم و بر مخاطب است که از مقایسه میان آنها، تا اندازه ممکن در دستیابی به واقعیت ساعی باشد. همچنین ایجاد تلفیق میان آنچه در مصاحبه ها به عنوان تاریخ شفاهی گفته شده با اسنادی که از آن ماجرا برجای مانده، بسیار اهمیت دارد نکته دیگر این که همیشه باید اصل بیان وقایع را از تفسیرها جدا کرد. در تاریخ نگاری خصوصا تاریخ شفاهی این آمیختگی فراوان است و باید راهی برای آن اندیشید. یعنی کسی که در صدد بیان وقایع است، مرتب کار تحلیلی می کند و چون خودش درگیر است، تلاش دارد تا چهارچوب های تحلیلی خود را در درون نقل وقایع بیاورد. تفکیک اینها کمک خواهد کرد تا با واقعیت بهتر آشنا شویم. هرچند تلاش شده که در انجام مصاحبه ها از تیم متخصص و مجرب استفاده شود اما وصول به حقبقت بدون امعان نظر مضاعف شما مخاطب عزیز ممکن نخواهد بود در خاتمه تاکید دارد که با محدودیتهایی که ذکر شد، خصوصا ذهنیتهایی که ممکن است نقل و تحلیل تاریخ را تحت الشعاع قرار دهد، این سایت سعی خود را در امانتداری مطالب بیان شده مبذول خواهد کرد و مسئولیت صحت و سقم مطالب و تحلیل ها را به عهده گوینده آن واگذار میکند. در خلال مصاحبه ها مکررا اسامی اشخاص مختلف از سوی مصاحبه شونده ها بیان میشود که محتمل است صاحبان آن اسامی از مطالب بیان شده ناراضی باشند. این سایت بنا به وظیفه شرعی و اخلاقی و قانونی، اعلام آمادگی میکند تا هرگونه نقد و نظر و نقض و ابرام ایشان را ذیل مطالب مطروحه انعکاس دهد. امید است که با سعه صدر و نصایح و نظرات سازنده شما مخاطبان عزیز گامها بعدی را هرچه درست تر برداریم

انتهای مقدمه

سایت مشاور فیلم: بسم الله الرحمان الرحیم، این جلسه سومی است که در خدمت شما هستیم و در این دو بحث گذشته اطلاعات خوبی از جریان سینمای قبل از انقلاب در اختیار ما گذاشتید. بحث قبل تا اینجا پیش رفت که شما از سیستمی در تولید و پخش صحبت کردید که ناظر به فروش بود تلقی ما با این سیستمی که شما از تولید و توزیع و پخش گفتید این شد که نباید در آن ده سالی که شما با پارسا فیلم کار میکردید ضرر کرده باشید؟

آقای علیخانی: با سلام خدمت شما، خیلی خوش آمدید. به عرض شما برسانم که بله ما فیلمی حتی یک فیلم هم نداشتیم که ضرر بدهد؛ همینطور که همین الان هم تو شرکتمان که با فرح بخش 25 ساله شریکم و فیلم میسازیم فیلم ضرری نداشتیم.
سایت مشاور فیلم: حالا دو تا سوال دارم.

آقای علیخانی: من در خدمت شما هستم

سایت مشاور فیلم: پس چرا رفتید فیلم خارجی آوردید؟

آقای علیخانی: ببینید از سال 50 به بعد دو تا چیز وارد فیلمهایمان شد یکی سکس زیاد و بی محتوا و یکی هم این اکشن های بی مورد. اگر شما نگاه کنید فیلمهای قبل از دهه پنجاه خیلی فیلمهای با حیاتری هستند ولی از پنجاه به بعد بعلت اینکه فیلمهای سکسی ایتالیایی وارد مملکت شد و همینطور فیلمهای کاراته که اولیش هم اگر یادتان باشد فیلمی بود بنام پنجه های مرگ بار...

سایت مشاور فیلم:بروسلی بود

آقای علیخانی: باریکلا، اولین بار اون بود که وارد شد و اینجا هم گذاشتند و استقبال خیلی خوبی هم شد و خیلی خوب فروخت

سایت مشاور فیلم:چه کسی این قارۀ کشف نشده فیلمهای رزمی را کشف کرد؟ وقتی که کاسبی میکنید و پیش هم میرود و میفروشد، چه کسی رفت فیلم خارجی آورد و فیلم رزمی آورد؟

آقای علیخانی: یه مشت آدم که فیلم خارجی بیشتر راه دستشان بود. آن موقع یک مشت پخش فیلم داشتیم که این ها کلا فیلم ایرانی کار میکردند یک مشت دیگر هم  داشتیم که کلا فیلم خارجی کار میکردند. مثلا برایتان بگویم ما یک دفتری داشتیم بنام فیلمستان، مال یک آقایی بود بنام مشیان و دو تا برادر هم داشت و یک کسی هم کنارشان بود بنام آقای عبدالحمید، درست شد؟ اینها کلا فیلم خارجی کار میکردند و اصلا فیلم ایرانی کار نمیکردند

سایت مشاور فیلم:آنها هم ضرر نمیدادند؟

آقای علیخانی: آنها هم ضرر نمیدادند

سایت مشاور فیلم:از چه سالی؟ از دهه سی بود؟

آقای علیخانی: این از دهه 30 بود

سایت مشاور فیلم: چون در سینماهای ما یک جورایی از همان اول فیلم خارجی پخش میشد دیگر؟

آقای علیخانی: این ها به هیچ وجه من الوجوه دنبال فیلم ایرانی نبودند و از دهه 50 به بعد یک مشت دیگر آمدند که هم ایرانی کار میکردند و هم خارجیمثلا سینا فیلم مال آقای زبونانی و ناصرخجسته، اینها اصل کارشان فیلم خارجی بود ولی مثلا هر دو سال یا هر یک سال یک فیلم ایرانی هم کار میکردند مثلا سینا فیلم چهار تا فیلم با فردین کار کرد. اونموقع فردین گرونترین دستمزد را داشت. مثلا فیلم «شکوه جوانمردی»، فیلم «جهان پهلوان»، فیلم« بهشت دور نیست»، فیلم «خشم کولی» و آخرین فیلم ایرانی را که ساخت سال 50 یا 51 بود «دلهای بی آرام» بود. آقای اسماعیل ریاحی این چهار تا فیلم را با فردین برای سینا فیلم که مال آقای زبونانی و آقای ناصر خجسته بود ساخت. اینها فیلم خارجی هم وارد میکردند و تعداد فیلم های خارجیشان سالی پنج تا ده تا فیلم بود و سالی یک فیلم ایرانی هم میساختند که آخرین فیلمشان «دلهای بی آرام» بود که آقای ایرج قادری بازی میکرد و یک خانمی به نام سحر و اولین فیلم و آخرین فیلم این شومن که خواهرشان هم شاعر بود ...اسمش چی بود؟ ..... بود.

سایت مشاور فیلم: فرخزاد؟

آقای علیخانی: فرخزاد، که فیلمش جلوی اولین فیلم آقاسی اکران شد و فکر میکردند که مثلا اون فیلم چه خواهد کرد!

سایت مشاور فیلم:همان فیلم آقای فرخزاد؟

آقای علیخانی: بله، چون خب خیلی ها فرخزاد را میشناختند
سایت مشاور فیلم:نگرفت؟

آقای علیخانی: نگرفت و اصلا نابود شد ولی همان موقع فیلم آقاسی خوب کار کرد. یکی از این سینمایی ها برای من میگفت، میگفت شب یک جا مهمانی بودیم به فرخزاد گفتند فیلمت دارد اکران میشود، چه فیلمی جلوش هست؟ گفت این آوازخونه هست، ببخشید چون من برای آقاسی خیلی احترام قائلم، خدا رحمتش کند چند تا فیلم هم با ایشان کار کردم و بسیار مرد خوبی بود و آدم دست به خیری بود، بله فرخزاد گفت جلوی فیلم این شَله میخوره. توجه میکنید؟ ولی فیلم وقتی اکران شد  فروش سرسام آوری کرد ولی فیلم دلهای بی آرام اصلا نفرخت سر یک هفته کشیدند پایین، به 200 هزار تومان هم نرسید ولی فیلم آقاسی میلیون را رد کرد. خیلی بود.

سایت مشاور فیلم: میلیون را رد کرد؟

آقای علیخانی: بله

سایت مشاور فیلم: در آن فیلم آقای فرخزاد بود با کی؟

آقای علیخانی: فرخزاد بود با ایرج قادی و کارگردانش آقای اسماعیل ریاحی بود که چهار تا فیلم را او برایتان مثال زدم و شوهر خانم شهلا ریاحی بود. درست شد؟ چهار تا فیلم با فردین برای این شرکت ساخت «شکوه جوانمردی»، فیلم «جهان پهلوان»، فیلم «بهشت دور نیست»، فیلم «خشم کولی» یعنی گرونترین فیلم ها و با گرونترین هنرپیشه. آخرین فیلمی را که ساخت همین بود که در سال 50 اکران شد و کار هم نکرد. پس یک مشت دفتر داشتیم که کارشان اصلا فیلم خارجی بود و یک مشت دفتر دیگر هم داشتیم که کلا فیلم ایرانی کارشان بود. برایتان مثال میزنم، دفتر آقای علی عباسی سازمان سینمایی پیام، دفتر آقای مهدی مصیبی سیرا فیلم، دفتر آقای نورسته و زری باف اسکار فیلم، دفتر خود همین صادق پور بنام پارسا فیلم، سازمان سینمایی ژورک، عرضم بحضور شما دفتر آقای وحدت، دفتر تصاویر و دفتر تخت جمشید..... اینها فقط ایرانی کار میکردند ولی دهه 50 فشار فیلم خارجی زیاد شد. بالاخص کاراته ها و فیلمهای سکسی ایتالیایی به همین خاطر بعضی از این دفتر ها ،که یکی هم همین پارسا فیلم ما بودیم، رفتیم دنبال چی؟ فیلم خارجی؛ مثلا فیلم «می خواهم زنده بمانم» یا مثل «بندباز» مثل «پراوادوز»  

سایت مشاور فیلم: وقتی که رفتید دنبال فیلم خارجی آیا درآمد کم بود یا گفتید درآمد بیشتری داشته باشیم؟

آقای علیخانی: ببینید دیگر درآمد فیلم ایرانی یواش یواش را به نقصان گذاشته بود، را به خرابی گذاشته بود. فیلم هم گرون تموم میشد توجه میکنید! و فیلم ها هم یکنواخت شده بود و دیگر اون جواب را در شهرستان نمیداد به این علت این دفتر هایی که میخواستند و حرفه ای تر بودند ....

سایت مشاور فیلم: ببخشید نکند که به دلیل انقلاب بود ؟

آقای علیخانی: نخیر اصلا، اصلا ربطی نداشت. من این را به شما بگویم هر کسی که میگوید من انقلاب را پیش بینی میکردم دروغ میگوید و اگر کسی بگوید من در سال 55 پیش بینی میکردم که در سال 57 انقلاب بشود و حکومت شاهنشاهی سرنگون میشود مطمئن باشید که دروغ میگوید. این اعتقاد من است. ممکن است امام (ره) این پیش بینی را میکرد و یک عده که با ایشان همکاری داشتند، ولی عامه مردم و هر کدام از این دفاتر فیلم سازی بگویند که ما پیش بینی میکردیم، من با دلیل برایتان میگویم که دروغ میگویند.

سایت مشاور فیلم:آقای علیخانی من میگویم که شما تاریخ را برای ما بیان میکنید، من میگویم که شما مشکلی در پارسا فیلم لمس کردید و الان آن را به ما گزارش میدهید که آقا تا سال 50 میفروخت و دفاتر هم فیلم ایرانی تولید میکردند.

آقای علیخانی: بله بعد از آن هم تولید کردیم از سال 50 تا 57 هشت تا فیلم تولید کردیم.

سایت مشاور فیلم: شاید تحلیل بچه های پارسا فیلم از اینکه فیلمهای ایرانی نمی فروشد تحلیل درستی نبود؟

آقای علیخانی: ببینید در سینما  دو جا را داریم که اگر کسی به این دوجا اشراف داشته باشد ضرر نمیکند و همیشه در  فیلم سازی ضرر میکنی مگر اینکه این دوتا گلوگاه را کاملا در دست داشته باشی. و اگر یک را ول کنی و تنها به یکی بچسبی باز ضرر میکنی. شما یک جایی داری پول میدهی و یک جای دیگر داری پول میگیری. جایی که پول داری میدهی در تولید است و جایی که پول داری میگیری در پخش است. اگر هردو اینها را خودت اشراف داشته باشی، جلوی ضرر را میبندی و اگر به هر دو تا اشراف نداشتی ضرر میکنی. مثلا شما به تولید اشراف داشته باشی و پول را بدهی ولی در پخش اشراف نداشته باشی، شما ضرر میکنی، وقتی در تولید اشراف داری و پولی را میدهی اگر پخش را بشناسی، میدانی که باید همان پول تولید را از کجا بگیری. مثال میزنم، مثلا یک کسی پخش و تولید سینمای ایران را نمیشناسد و میاید میگوید آقا یک فیلمی تولید کنیم که خرجش بشود 6میلیارد، رای میگیریم. درست شد؟ وقتی به من که اشراف دارم بگوید من هم میگویم آقا این 6 میلیارد که داری خرج میکنی، تو سینمای ما بر نمیگردد، توجه کردی؟ و اگر اشراف داشته باشی این خرج را نمیکنی و باید فقط دو میلیارد خرج کنیم. چون میتوانم دو میلیارد را از این فیلم پس بگیرم. ببینید اگر کسی بخواهد ضرر نکند باید این را بداند که این فیلمی که دو میلیاد پول برای ساختش داده شده وقتی میرود در پخش، قزوین که این فیلم را برده چقدر دارد میدهد، یا مثلا این پولی که سینمای تاکستان دارد میدهد، چقدر است و آیا واقعا دارد کلاه سرش میرود؟ چون توی این لفت و لیزی که اون موقع در پخش میشد، مثلا قزوین چهارتا صاحب سینما داشت و چهار تا سینما داشت و حالا صاحب اون غیلم دومیلیاردی باید بداند  این پولی که دارد میگیرد مال سینماهای قزوین است یا مال تاکستان ه؟ یک مثال برای شما میزنم، ما در دفتری بودیم با فیلم های اقای صادق پور که اون موقع بهش میگفتند فردین ابوجمشید، توجه کردید؟

سایت مشاور فیلم:فردین ابوجمشید!؟

آقای علیخانی: فردین ابوجمشید، اگر شما فیلم هایش را دیده باشید، مثلا اگر قرار بود به فردین توی سینمای ایران نمره ی 18 بدهیم، به  صادق پور باید نمره 8 و 10 میدادیم

سایت مشاور فیلم:کدام صادق پور؟

آقای علیخانی: منوچهره صادق پورکه صاحب دفتر بود

سایت مشاور فیلم:تو فیلم آقای افخمی هم بازی کرده، الان در قید حیات ه؟

آقای علیخانی: باریکلا. درست است

سایت مشاور فیلم:الان در قید حیات ه؟

آقای علیخانی: بله الان در قید حیاتند، اگر خواستید من وقت میگیرم با ایشان صحبت کنید. درست شد؟ ایشان فیلم بازی میکرد، ولی ربطی به فردین نداشت، فیلم هم کار میکرد، توجه کنید! روبروی دفتر ما سیرا فیلم بود با داشتن فیلمهایی مثلا «توقی» مثل «بابا شمل» و خیلی فیلمهای دیگر،  ولی اون دفتر ورشکسته شد و ما پابرجا ماندیم. برای چی؟

سایت مشاور فیلم: سیرافیلم مهدی مصیبی ورشکست شد؟

آقای علیخانی: بله! مهدی مصیبی در سال 50 فیلم های «بابا شمل» و «قلندر» کارنکردند و مهدی مصیبی ورشکست شد و فراری شد. 4 تا فیلم هم در دست تهیه داشت، چهار تا فیلم چی بود...

سایت مشاور فیلم:ورشکست یعنی چی؟

آقای علیخانی: یعنی اینکه چکها برگشت سفته ها واخواست شد. وقتی طرف صبح نمیاید دفترش مثل کردوانی ازاستودیو اسب طلایی، یعنی ورشکست شده دیگر.
سایت مشاور فیلم: از این مثال این نتیجه را هم میتوانیم بگیریم که این کاسبی آدم را پولدار نمیکرد؟

آقای علیخانی: نخیر

 سایت مشاور فیلم: یا فقط سرپا نگه میداشت؟

آقای علیخانی: بله! ببینید من عرض میکنم خدمت شما، مهدی مصیبی با داشتن فیلمی مثل «طوقی» که مثل شعبه بانک صادرات بود، باز ورشکست شد.
سایت مشاور فیلم:ایشان قاعدتا فاخرترین فیلم را واسه تولید داده بود!!

آقای علیخانی: بله این دوتا فاخرترین بود، فیلم «بابا شمل» با فردین و ناصرملک مطیعی، فروزان، همایون، بهمن مفید، درست شد؟  ثریا بهشتی...

سایت مشاور فیلم: بابا شمل هم؟

آقای علیخانی: بله

سایت مشاور فیلم: پس چرا نفروخت؟

آقای علیخانی: حالا عرض میکنم خدمتتون، فیلم بعدیش «قلندر»، فروزان، ناصر ملک مطیعی، شیر اندامی، بهمن مفید بودند درست شد؟ این دوتا فیلم مهدی مصیبی را زد زمین. چرا زد زمین؟ ضمن اینکه خود فیلم زد زمنین، یک اقایی بود بنام خِچو که پخش کننده بود و ارمنی بود. داداشش اونجا بود ولی تن به پخش نمیدادند من یادم نمیرود یک روزی آقای اتهمی خدا رحمتش کند اگر مرده، مال اصفهان بود، که سینما چهارباغ را داشت، توی دفتر آقای مهدی مصیبی و من هم بودم، ببخشید من این را میگویم عذرخواهی میکنم، این اتهمی انقدر با آقای مصیبی رفیق بود که کلید خانه مصیبی را هم داشت و شب میامد زنگ میزد و اگر کسی نبود کلید داشت برود تو خانۀ مصیبی، یک روز آقای مصیبی برگشت به این اتهمی گفت، فیلم من با بازی بهروز وثوقی میاید توی اصفهان بعد تو فقط یک هفته نشان میدهی ولی این فیلم صادق پور میاید اونجا دو هفته نشانش میدهی؟ چون پخش کنندۀ این علیخانیِ ست ولی پخش کننده من خچوست و اگر کمتر از دو هفته پخش کنی علیخانی یقه تو را میگیرد ولی فیلم من را یک هفته ای میکشی پایین؟ میخوام به شما بگویم در گذشته پخش کننده تعیین کننده بود و برای همین هم آقای مهدی مصیبی از تاریخی که ورشکست شد دیگر پخش نکرد و اگر شما فیلمهایش را نگاه کنید مثل «کندو» مثل «دشنه» مثل «نانجیب» مثل «قایقرانها» مثل «ممل آمریکایی» مثل «همسفر» مثل «ماه عسل» واینها همه با بازی بهروز وثوقی بود وهمه اینها را برای پخش داد به حسامیان و خودش پخشش را جمع کرداگر شما ببینید در تیتراژ همه این فیلم هایی که برای شما گفتم میخورد پخش حسام فیلم، در حالیکه مهدی مصیبی از دهه چهل که دفتر داشت پخش فیلمها را خودشان می کردند ولی اشراف اونطوری نداشت.

سایت مشاور فیلم: یعنی اگر با آقای خِچو کار نمیکرد و مثلا با کسی مثلا علیخانی کار میکرد که سیستم پخش بیشتر دستش بود اون اتفاق براش نمی افتاد؟

آقای علیخانی: نمی افتاد نخیر
سایت مشاور فیلم:به تِم فیلما ربطی نداشت؟

آقای علیخانی: ببینید یک درصدی از این اشراف این بود که شما وقتی فیلم را می فرستادی شیراز یک نمایندۀ مطمئن هم با فیلم بفرستی که مثلا در روز  چهارشنبه و بعد از یک هفته نمایش پونصد تومان یا هزارتومان تو جیب نمایندۀ نذاره که مثلا اگر فیلم شما امشب 3000 تومان یا 2500 تومان فروخته صورت 1200 تومانی بده که نمره فیلم بیاد پایین و فیلم را عوض کنند و یک فیلم دیگر بگذارند، اینها همه به پخش مربوط بود.
سایت مشاور فیلم: در مورد اینکه خوب پس چرا نفروخت، من میگویم آقای علی حاتمی به هیچ قیمتی یک کارهایی را نمی کرد و بعد از انقلاب هم که کار کرد، خیلی کارها را نکرد. ولی این سیستمی که شما میگویی همه کاری میکرد، یعنی همانطور که رفت سراغ خارجی یا رفت سراغ سکس ولی علی حاتمی احتمالا تو اون دوتا فیلم این کارو نکرد یعنی احتمالا از سکس فیلم کم میکرد، میدونید چی میگویم؟

آقای علیخانی: نه جدا از فیلم علی حاتمی یک مطلبی را به شما بگویم؛ مثالش را توی دوتا فیلم پرفروش و با دوتا آدم شناخته شده برای شما میگویم، یکی آقای عباس شهابی با داشتن فیلم «قیصر» بود که ورشکست شد، که فیلم «قیصر» خودش یک شعبه بانک صادرات بود، یکی هم فیلم «توقی» چرا؟ برایتان مثال میزنم ما یک فیلمی داشتیم بنام «نعمت نفتی» که من خودم از دفتر بلند شدم رفتم اهواز و نمایندۀ این فیلم بودم، یعنی بالا سر فیلم وایسادم. این فیلم اون موقع در اهواز 180 هزارتومان فروخت. 180 هزار تومان خیلی پول بود. درست شد؟ میتوانستیم یک نماینده بفرستیم اونجا که این فیلم را 120 تومان فروش بده و 30 هزار تومان از مال صاحب فیلم برود و 2 هزار تومان هم به نماینده پول بدهند! من یادم نمیرود 180 هزار و 300 تومان فروش گرفتم و آمدم تهران. پشت سر من این آقای حجتی رفت اونجا، ایشان از بچه های سلامت این کار بود این مطلب را چند روز پیش خودش اومد به من گفت، میگفت وقتی رفتم اونجا فیلم «کوچه مردها» را اکران کردم گفتم فیلم قبلیتان چی بود؟ گفتند فیلم «نعمت نفتی» بود. گفتم کی اینجا بود؟ گفتند یک علیخانی نامی اومد اینجا که یک شمری بود و به هیچ صراطی مستقیم نبود، 180 هزار تومان فروش برد تهران. در حالیکه اگر ما اهلش بودیم که بخوریم اونجا فقط 100 تومان یا 110 تومان فروش میداد. حالا این فروش به کجاها ربط پیدا میکند؟ یعنی این میشد 110 تومان فروش و70 تومانش را نمیداد و این ضرر دنباله ای هم داشت. حالا برای شما میگویم؛ 70 تومان که اینجا از فروش فیلم کم میشد باعث میشد یک سود 25-26 تومان از جیب صاحب فیلم کم بشود. بعد بر اساس این که 110 تومان فروخته اکران دو این هم میشد 10 هزارتومان. ولی وقتی صاحاب فیلم صورت 180 هزارتومانی دارد، اکران دو این فیلم هم میشد 25 هزارتومان. حالا 25 هزارتومان اکران دو را فیکس کن و بردار ببر سه ماه دیگر هم نشان بده. ولی وقتی 110 تومان فروش میداد، اکران دو را 10 تومان یا نهایتا  15 هزار به تو میدادند. و این از جیب صاحب فیلم میرفت. بعدش حتی میامد دنبال اکران 3، اگر اکران دو را 25 هزارتومان گرفته بود، اکران سه میشد 15 تومان یا 12 تومان. ولی اگر اکران دو را 10 تومان گرفته بود اکران سه را میامد میگفت 3 تومان به من بده. میبینید پخش کننده چقدر اثرگذار است. اگر آدم ولش کند و یک دفعه فروش 180 هزارتومانی برسه به 110 هزار تومان، 20 هزار تومان یا 25 هزار تومان هم ضرر بعدی داشت. توجه کردی شما؟ یعنی اگر ما ول میکردیم و از اهوازفقط 100 تومان در میاوردیم و دو سه هزار تومان هم پول تو جیب نماینده ناسالم میرفت، یک دفعه باعث میشد 30 هزار تومان پول مال صاحب فیلم از بین برود. و این 25 هزار تومان ضرر دیگر هم در دنباله داشت.

یک پرویز صیادی داشتیم که توزیع کننده بود نه اون پرویز صیاد بازیگر و یک آقایی داشتیم بنام امیر شمس، آقایی داشتیم بنام موریس، موریس که اینجا صاحب سینما بود و اول توزیع کننده بود، یک پخش کننده هم داشتیم بنام آقای خچو یک پخش کننده دیگر داشتیم بنام آقای رستا، اینها پخش کننده های گردن کلفتی بودند و توی هر دفتری میرفتند اعتبار داشتند و برای اون دفتر پول جمع میکردند. توجه کردی؟ این پخش کننده ها فرق داشتند با اون پخش کننده ای که توی رفیق بازی فیلم را بفرستد شیراز و به جای 100 تومان فروش، 40 تومان فروش بدهد که بجای آن دوتا ویسکی و نمیدونم دو تا فلان دیگر بگذارد توی حلب و برای این پخش کننده بفرستد، توجه کردید؟ این است که اگر یک صاحب فیلمی مثل صادق پور، اگر گلوگاه پخش دست خودش بود، گلوگاه تولید هم دست خودش بود و حواسش جمع بود که این پولی را که دارد میدهد کجا دارد میدهد و پولی که دارد میگیرد از کجا دارد میگیرد، ورشکست نمیشد. ما در اون دفتر هم در تولید اشراف داشتیم، که پول دست بنده بود، و هم در پخش اشراف داشتیم که آقا کدام نماینده را بفرستیم برود اهواز؟ کدام نماینده را بفرستیم برود مشهد کدام نماینده را بفرستیم برود اصفهان کدام نماینده را بفرستیم شیراز و کدام نماینده را بفرستیم تبریز. ما باید از 4 یا 5 جا پول گنده بگیریم؛ که مثلا سر نماینده مارو با یک خانوم گرم نکنند و این بلند نشود برود دنبال یک زنی که توی سینما دید. نماینده باید حواسش جمع باشد و توی سینما فروش بگیرداینها تو یک دفتر تعیین کننده بود.

سایت مشاور فیلم:بعد منجر شد به فیلم های خارجی؟

آقای علیخانی: درست شد؟ حالا!! ببخشید حاج آقا، یک دفتری بود مثل آقای صادق پور و این اصلا حرفه اش سینما بود باباش هم سینما دار بود و داداشش هم فیلم ساز بود، خودش هم فیلم ساز بود.

سایت مشاور فیلم: داداش ایرج صادق پور بود؟ ایشان هم فیلم دارد؟

آقای علیخانی: بله، فوت کرد، خدا رحمتش کند. ایشان آس فیلم را داشت. داداشش قبل اینکه بیاید فیلمبرداری بکند خودش آس فیلم را داشت با عباس همایونالبته نه این همایون بازیگر، یک آقایی بود معروف به همایون ولی اسم شناسنامه ایش عباس تکمیلی قلم بود که فیلم هایی مثل «دختر شاه پریان» مثل « کاکو»، فیلم «رقاصه» اینها را ساختند البته مشترک و بعد از هم جدا شدند و اون آقا رفت «تخت خواب سه نفره» ساخت و فلان و فلان. ورشکست شدند و یکی از دلایل ورشکست شدنشان این بود که پخش کننده درستی نداشتند و به پخش اشراف نداشتند. مثلا این بود که فیلم «رقاصه» که باید در اهواز 100 تومان بفروشه، اینها میرفتند و یک صورت 60 تومانی میاوردند و 40 تومان از فروش میرفتوقتی 60 تومان صورت دادند اون وقت اکران دو هم میاید میشد 3 هزارتومان. ولی اگر این با 100 تومان فروش میامد اکران 2 اون فیلم میشد 15 هزارتومان و اکران سه شو می گرفتند 7 تومان. ولی وقتی شما اکران دو را دادی 3 تومان اکران سه را دیگر هزار تومان میدهی. این ها فرق پخش بود. آقای ایرج صادق پور اصلا اشرافی به پخش نداشت و اشرافش به تولید بود فقط، فقط به تولید بود. ما الان 25 سال است با فرحبخش شریک هستیم  و به هر دو جا اشراف داریمیعنی پول دست خودمان است و اگر مدیر تدارکات صبح بیاید به من بگوید 4 میلیون برای اجاره لوکیشن بده، من میگویم برای چی 4 میلیون بدهیم برو یک جای دو میلیونی پیدا کن. ما هم بعدش میاییم ببینیم که از نظر قصه اشکال ندارد، بعد اونجا را میگیریم. و بعد فیلمی را هم که میفرستیم جایی میدانیم کجا میفرستیم؟ چه جوری ه؟ اشراف به پخش داریم که در حالی که الان پخش مثل سابق زیاد کاربردی ندارد ولی باز با همه این حرفها، ما به این علت، تا حالا فیلم ضرر ده نداشتیم. ما اصلا در پویا فیلم چیزی بنام فیلمی که برای ما ضرر داشته باشد نداریم.

سایت مشاور فیلم:اونوقت، سیستمی هم  بود که پول فیلم را قبل از فیلم در بیاروید؟ یعنی سرمایه گذار پیدا کنید پول را ازش بگیرید و دیگر دعوای پخش نداشته باشید؟

آقای علیخانی: نه اصلا و ابدا

سایت مشاور فیلم: وامی؟ چیزی؟

آقای علیخانی: اصلا و ابدا

سایت مشاور فیلم:مثلا بانکی نبود بیاد بگوید من میخوام .....

آقای علیخانی: اصلا ابدا، چرا ؟ ما دوتا حالت دارد، زمان گذشته یک آدمهایی بودند که میرفتند یک کسانی را پیدا میکرند و میاوردند. یک کارگردانهایی داشتیم مثل آقای قدرت الله بزرگی که تهیه کننده حرفه ای به ایشان کار نمیداد و این میامد شما و شما را پیدا میکرد و میگفت بیایید سرمایه بگذاریم، وقتی اینها میامدند سرمایه میگذاشتند اولش نمیدانستند که این یک تومان را باید بدهند یا پونزده زار رو؟ و بعد این فیلم را به دفتری میدادند که اشراف نداشتند که اون پخش کننده با فیلم چه میکند و مثلا فیلم میرفت قزوین و اشرافی به قزوین نداشت که بگوید آقا این فیلم تو قزوین چقدر باید سهم بدهد و مثلا باید توی قزوین 14 هزار تومان بفروشد و 5 تومان به من سهم بدهد. این را نمیدانستند و مثلا به 2 هزار تومان راضی میشدند.

سایت مشاور فیلم: یک سوم بود؟

آقای علیخانی: نه، یک مدت عوارض شهرداری فیلم ایرانی 20 درصد بود و فیلم خارجی 25 درصد بود. نزدیک انقلاب که وضع سینما ها به هم ریخت و تولید فیلم ایرانی کم شد و دیگر کار نمیکرد، دو سه سال آخر آمدند از این بیست درصد، 15 درصدش را به تهیه کننده برمی گرداندند، توجه میکنید؟ ما این یکی دو ساله قبل انقلاب تولید نداشتیم ولی یک فیلمی آقای ایرج صادق پور ساخت به نام «فری دست قشنگه» و من تدارکاتش بودم. اونموقع یک مقدار از این پول را به تهیه کننده برمیگرداندند و الا تا قبل از این بیست درصد عوارض شهرداری بودیعنی مثلا یک فیلم الان میامد تو شهر شما صد هزار تومان می فروخت، بیست درصدش کم میشد و می ماند هشتاد هزار تومان. توجه میکنی؟ و این هشتاد هزار تومان در اکران یک، پنجا پنجاه بود، یعنی 40 هزار تومان  مال صاحب سینما بود و 40 هزار تومان هم برای منه صاحب فیلم. بعد از این 40 هزار تومان صاحب فیلم چند تا پول کم میشد؟ یکی حق و تقو بلیط بود، یعنی پول چاپ که شهرداری جدا می گرفت ...

سایت مشاور فیلم: پس دیزاین و شهرداری جواب میداد؟

آقای علیخانی: جواب میداد بله

سایت مشاور فیلم: کد سریالی که روی بلیط میخورد چه بود؟

آقای علیخانی: بله سریالها، بعد از ظهرا که میشد نماینده شهرداری میامد اینجا  ما یک دفتری داشتیم مثل این دفترای ازدواج و طلاق بود و این نماینده این دفتر را باز میکرد و میدید که شما چه بلیط هایی را گرفتی؟ این شماره ها باید توی اون دفتر ثبت میشد که مثلا شما بلیط هایی از شماره مسلسل فلان تا شماره مسلسل فلان را گرفتی و فروش ها هم ثبت میشد. شماره مسلسل داشت اینجا، توجه داری؟ اینها ثبت میشد همه

سایت مشاور فیلم: پس یعنی اگر کسی میخواست سر پخش کلاه بگذارد و با نماینده پخش تبانی کند باید سر شهرداری هم کلاه میذاشت؟

آقای علیخانی: نه، سر شهرداری کلاه نمیرفت. شهرداری کاری نداشت چه فیلمی فروخته یا چه فیلمی نفروخته؟ اون نظارت میکرد که این بلیط فروخته بشود و این بلیط نرود به گیشه و دوباره برگردد و هی بیاید پاره نشود باز برود گیشه. او دنبال این بود این فیلم چقدر فروش به صاحب فیلم میدهد و شهرداری کاری ندارد که...

سایت مشاور فیلم: بسیار خوب، صاحب فیلم میتوانست از شهرداری استعلام بکند؟   

آقای علیخانی: اگر از شهرداری هم استعلام بکند، شهرداری میگوید آقا این امسال مثلا 300 هزار تومان از ما بلیط گرفته. و حالا من دنبال این نیستم که چقدرش را برای این فیلم صورت داده و چقدرش را برای اون فیلم صورت داده است؟ اون وقت صاحب سینما برای اینکه آمارش با فروشش درست در بیاد چکار میکرد؟ صاحب سینما میامد مثلا فیلم شما که 120 هزارتومان فروخته بود، به شما 100 هزار تومان صورت میداد. درست شد؟ اینجا 20 هزار تومان مانده بود دیگر؟ فردا یک فیلم دیگری را که از از یک نفر دیگر1500 تومان فیکس کرده بود یک هفته نشان میداد میفروخت و مثلا 10 هزار تومان میفروخت. ولی این  صاحب سینما 20 هزار تومان هم میکشید روش و می نوشت 30 هزار تومان، برای اینکه حساب کتابش از دست در نرود. این فیلم را برای خودش هزار تومان فیکس کرده بود حالا این فیلم بفروشد 500 هزار تومان مال خودش بود و اگر پنج زار هم بفروشه باز مال خودش بود، و برای این بود که حساب و کتابش درست باشد این 20 هزارتومانی که اینجا اضافی داشت، به حساب این نوع فیلم میگذاشت. مثلا من این جنس را خریدم هزار تومان ولی حالا اومده 30 هزار تومان فروخته، مثل خیلی جاها که فیلم فیکس میگرفتند. ما اون موقع خیلی از شهرها را داشتیم که پورسانت نمیدادیم، چون نمیتوانستیم نماینده بفرستیم. سینما دار از اونجا میامد میگفتیم آقا این 1500 تومان مال تو و با این 1500 تومان فیکس میکرد میبرد میفرخت 5000 تومان 10000 تومان 8000 تومان این مربوط به خودش بود دیگر

سایت مشاور فیلم: حالا من میخواهم قصه ای تعریف کنم، بنده نمایندۀ رفتم به اهواز و صاحب سینمای آنجا هم 100 هزار تومان به من پول داده و برگشتم، فیلم بعدی را نمایندۀ فلانی یا حتی رفیق من رفته اونجا، درسته؟ و میگوید که آقا من هم رفتم اهواز ولی فقط 10 هزار تومان فروختم. حالا امکان داشت که ما از یک طریقی متوجه بشویم یا مثلا گزارش شهرداری بگوید آقا این فیلم 30 هزار تومان فروخته؟

آقای علیخانی: ببینید 90 درصد این اتفاق می افتاد و ما بر همین اساس نماینده ها را میشناختیم. یک مشت نماینده بودند که شما به او کار میدادی و روزی 30 تومان 40 تومان هم برای این کار میگرفتند، شما باید با این 40 تومان میرفتی شهرستان، ناهار میخوری، صبحانه هم میخوری، شام هم بود و پول خواب میدادی چی از این پول می ماند که طرف خرج زن و بچش را بدهد. درست شد؟ خیلیا را میشناختیم  بهشان کار نمیدادیم. حتی مجانی. اگر مجانی هم میخواست برود باز ما نامه ابلاغ نمایندگی براش نمی نوشتیم. چون دیگر میشناختیم. این چیزی نبود که پنهان بماند اصلا خیلی وقت ها نماینده با مدیر پخش با هم سازگاری داشتند، پخش کننده...

سایت مشاور فیلم: در واقع تولید کننده ...28:3

آقای علیخانی: آره مثلا یک دفه 20 هزار تومان از پول نماینده را به خاطر 3 هزار تومان نابود میکرد. هزار تومان این میگرفت 2 هزار تومانم یک کادو میخرید ومیگفت این را برای آقای فلانی ببر. من خودم یک آقای میرناصریان داشتیم توی ارومیه، هنوز هم تو خونه من هست، این یک سینما داشت بنام فرهنگ و فقط فیلم خارجی نشان میداد، خیلی آدم با کلاسی هم بود. این یارو آمد تهران یک اسب چوبی هم برای من کادو آورد، خدا شاهده به این برکت، من این اسب را گرفتم بعد گفتم آقای میرناصریان من خیلی به شما ارادت دارم، دوستت هم دارم ولی به من بگو بینم این اسب را از پول خودت خریدی یا از پول صادق پور خریدی؟ گفت یعنی چی؟ گفتم از فروش ما زدی یا اینکه از پول خودت دوست داشتی برای ما یک کادو بیاروی؟ به ما بگو و تکلیف ما را با خودمان روشن کن. خیلی مرد شریفی بود آدم درستی هم بود، گفت نه بابا این حرفا چیه؟ من این را خودم دوست داشتم برای شما کادو بیاورم و این را خریدم آوردم. اون فیلم صادق پور است نماینده هم هر کسی را میخواهی بفرستی، بفرست. توجه میکنی؟ البته بعضی وقتها نماینده آنجا یک چیزی میگرفت و یک کادو هم میخرید برای اینکه این پخش کننده می توانست از فردا این فیلم را دیگر به شما ندهد و بدهد به رقیبش، این پخش کننده بود که  فیلم به سینما دار میداد بعد ما میتوانستیم برویم پیش صاحب فیلم، مثلا پیش صادق پور و پنبه صاحب سینما را بزنیم که دیگر به او فیلم ندهد یا میتوانستیمم کاری کنیم که فیلم بعدی را هم به او بدهد. این است که طرف گاهی از پول خودش یک کادویی هم میگرفت و میفرستاد، مثلا 500 تومان یک چیزی میخرید و میفرستاد یا مثلا از ارومیه سه کیلو عسل میفرستاد برای فلانی که پخش کننده بود.