با توجه به کارکرد خاص خبر و گرایش تخصصی شبکه های خبری آیا می توان ادعا کرد شبکه های خبری نیز می توانند بر سطح و نوع دینداری مخاطبین خود موثر باشند؟ بحث دین و رسانه و نسبت بین رسانه و دین اساساً یک موضوع مورد مناقشه است؛ چرا که خاستگاه رسانه (با تعریفی که امروز از آن داریم؛ مانند تلویزیون و ...) جامعه سکولار بوده و در ابتدا به عنوان ابزاری سکولار و در خدمت جامعه سکولار مطرح بوده که حال ما می خواهیم از آن به عنوان ابزاری در راستای تحقق اهداف و ارزش های دینی مان استفاده کنیم. بنابراین باید در آغاز کمی به واکاوی مسئله بپردازیم؛ برای نمونه بررسی کنیم که اولاً رسانه دینی چیست و ثانیاً آیا هر رسانه ای در جامعه دینی را می توان رسانه دینی نامید یا خیر؟

این پرسش را کمی دقیق تر مطرح می کنیم و چنین می پرسیم، هر رسانه ای که حکومتی دینی اداره می کند، رسانه ای دینی است؟ و اگر با مسامحه بپذیریم که رسانه های تحت امر حاکمیت دینی، رسانه ای دینی هستند، آیا می توان همه رسانه های فعال در یک جامعه دینی را هم رسانه هایی دینی دانست؟ برای نمونه رسانه های تخصصی یا فنی مانند شبکه ورزش یا نشریه الکترونیک که در جامعه دینی منتشر می شوند، نیز دینی هستند؟ اما بعید به نظر می رسد که این مسامحه تا این حد ادامه داشته باشد؛ چرا که رسانه دینی تعریفی دارد و تنها رسانه ای را که در این تعریف بگنجد، می توان دینی نامید: رسانه ای که در جهت تقویت ارزش های دینی ـ که مبتنی بر امر به معروف و نهی از منکر است ـ به صورتی فعال و پویا عمل کند. اگر این تعریف را بپذیریم، در نقطه مقابل آن، شبکه های بسیاری هستند که امروزه در جامعه دینی فعالیت می کنند ولی لزوماً دینی نیستند.

حال با این تعریف می خواهیم شبکه های خبری را واکاوی کنیم. این شبکه ها که الزاماً به صورت 24 ساعته و به طور تخصصی به پخش اخبار مبادرت می ورزند، از دو منظر قابل بررسی اند. بسیاری از این شبکه ها هم چون BBC، CNN، Fox News، العربیه و... خاستگاه شان جامعه دینی نیست و از آن ها انتظار دینی بودن نمی رود. ولی در میان شبکه های خبری، دو شبکه خبری 24 ساعته هستند که از ایران پخش می شوند. شبکه های العالم و Press Tv؛ این دو از جمله شبکه هایی هستند که خاستگاهی دینی دارند و به گمان برخی شاید بتوان آن ها را به نوعی دینی نامید. این شبکه ها ملزم هستند هنجارها، قوانین و ارزش های جامعه دینی را مدّنظر قرار دهند. بنابراین می توانیم بگوییم این دو به رسانه دینی نزدیک شده اند نه این که رسانه دینی هستند؛ برای نمونه به تفاوت شبکه های الکوثر و العالم توجه کنید. به دلیل این که اساساً کارکرد شبکه الکوثر، تقویت ارزش های دینی و معارف اهل بیت است، یک شبکه دینی به حساب می آید ولی العالم به عنوان یک شبکه خبری، با این که خاستگاه آن جامعه دینی است شبکه دینی قلمداد نمی شود؛ چرا که ضرورتاً نوع چینش اخبارش دینی نبوده یا می تواند چنین نباشد؛ هرچند مصالح جامعه دینی و ارزش های آن را همواره مد نظر قرار می دهد.

با همه این اوصاف، در بین رسانه های خبری جهان، دینی ترین و مذهبی ترین رسانه ها، شبکه های العالم و Press TV ـ متعلق به جمهوری اسلامی ایران ـ هستند؛ گرچه چنان که تأکید داشتیم، ما این شبکه ها را در تعریف خاص شبکه های دینی جای نمی دهیم. برای آن که یک شبکه خبری بتواند اهداف دینی را نیز تحقق بخشیده و ارزش های دینی جامعه را تقویت کند، راهی جز بهره مندی از چینش خبری یا استفاده از فرصت های خبری ندارد؛ برای نمونه در ایام دهه محرم و روزهای تاسوعا و عاشورا، یک شبکه خبری نمی تواند مانند دیگر شبکه های دینی به بسط معارف عاشورا و تبیین ارزش های حسینی بپردازد ولی می تواند با توجه به گرایش مدیران شبکه و خاستگاه دینی خود نسبت به پوشش اخبار مرتبط با تکریم این شعائر دینی اقدام کرده و با این نوع پوشش، برای نمونه تماس زنده با خبرنگار خود در کربلای مُعلّی و تصویر منظم دسته های عزادار، اهمیت این حادثه را گوشزد و نسبت به تقویت آن در جامعه اقدام کند. البته این مهم همیشه میسر نیست؛ چرا که لازم است حتماً این خبر دارای ارزش خبری باشد؛ مانند حضور میلیونی گروهی در یک محل هم چون کربلا یا صحرای عرفات و .... بنابراین روشن است که شبکه خبری بدون بهانه خبری نمی تواند مسقیماً به مسئله دین و شعائر دینی بپردازد و این همان نقطه افتراق آن با شبکه های دینی است. برای این مهم نیز مدیریت رسانه باید شناخت کافی نسبت به اقتضائات رسانه ای شبکه خود داشته باشد.

نکته دیگری که در شبکه های خبری با رویکرد دینی اهمیت دارد، شناخت مدیریت آن نسبت به اقتضائات و شرایط جامعه دینی است. یک شبکه خبری با پوشش جهانی یا منطقه ای نمی تواند برای بیان یا القای معارف دینی، مطالبی را مطرح کند که منجر به ایجاد یا گسترش اختلاف و تفرقه میان مذاهب دینی شود و این خطر تنها زمانی بروز می کند که مدیریت رسانه مزبور، شناخت لازم و کافی از مسائل دینی و شرایط جامعه دینی نداشته باشد.

بنابراین مدیر یک رسانه، به ویژه رسانه خبری، هم باید قدرت مدیریت رسانه را داشته باشد و هم شناخت کافی نسبت به مسائل و شرایط دینی؛ ولی از آن جایی که شبکه های خبری (به ویژه ماهواره های خبری با برد جهانی و منطقه ای) مبحثی نو با عمری کوتاه هستند و در کشور ما نیز چنین است، متأسفانه در این زمینه با مشکلات بسیاری مواجه هستیم. به عبارت دیگر ما هنوز مدیران بسیار کمی داریم ـ اگر نخواهیم بگوییم اصلاً نداریم ـ که هم زمان هم رسانه و اقتضائات رسانه را به خوبی درک کنند و توان مدیریت رسانه های خبری را داشته باشند و هم شناخت کافی نسبت به دین و شرایط دینی ادیان و مذاهب منطقه داشته باشند.

مواردی که تا به حال گفته شد، صراحتاً درباره استفاده دینی از رسانه های خبری یا ایجاد نقش مقطعی دینی برای شبکه های خبری است اما باید در ادامه یه این پرسش پاسخ داد که با توجه به خاستگاه این رسانه، آیا با همین روش ها هم می توان به غایت یک رسانه خبری ـ دینی رسید؟ قطعاً اگر ما بخواهیم یک رسانه خبری ـ دینی داشته باشیم، نیازمند یک الگوی جدید رسانه ای خواهیم بود و باید کارشناسان دین شناس برای طراحی آن پا به میدان بگذارند؛ چرا که درباره چنین رسانه ای نه تنها خاستگاه آن را جامعه دینی می دانیم بلکه کارکرد آن را هم دینی تعریف می کنیم و از آن انتظار داریم تا خروجی های رسانه ای اش زمینه را برای بسط و تقویت ارزش ها و بنیه های دینی جامعه آماده کنند. بنابراین باید در نوع تصاویر، واژگان، گزارش و چینش برنامه ای که به کار می برد، رنگ و لعاب دینی داشته و زیرساخت های دینی نیز نقشی تعیین کننده در آن داشته باشند؛ چرا که اساساً خبر با تعریف حاضر (گزارشی عینی و بی طرفانه از یک رویداد واقعی که می تواند تحت تأثیر عوامل درون سازمانی و برون سازمانی قرار بگیرد) مفهومی کاملاً سکولار است که تقویت ارزش های دینی در آن جایی ندارد و استفاده از هر گونه صفت ارزش گریانه را غیر حرفه ای می داند. البته این خود، تقویت ارزش های سکولار خواهد بود و با حذف ارزش گذاری های دینی، ارزش های سکولاریسم در جامعه بسط می یابد؛ برای نمونه در رسانه خبری سکولار با تعاریف خاص خود، دیگر به کشته شدگان حادثه بمبگذاری در کربلای معلی نمی توان شهید اطلاق کرد و یا بسیاری از خبرهای دینی به دلیل آن که فاقد ارزش های خبری (سکولار) هستند، امکان مطرح شدن ندارند. اگر رسانه خبری ـ دینی بخواهد کارکرد خبری ـ دینی داشته باشد، نمی تواند تنها به این ارزش ها تکیه کند. بنابراین اگر بخواهیم رسانه خبری ـ  دینی ایجاد کنیم، لازمه اش آن است که هم تعاریف آن، تعاریف دینی باشند، هم عناصرش مبتنی بر ارزش های دینی باشند و هم ارزش های خبری آن لزوماً نباید همین هفت عنصر رایج باشد بلکه ارزش های خبری ـ دینی نیز برای آن تعریف شوند و چه بسا برخی از این عناصر رایج، دیگر در چنان رسانه ای فاقد ارزش خبری باشند.

یکی دیگر از مؤلفه های مهم در شکل گیری رسانه دینی، نیروی انسانی یا عامل انسانی است. بی شک هر یک از عوامل انسانی مؤثر در یک مجموعه، فارغ از نگاه آن سازمان، دارای نگاهی ارزشی (هر چند ارزش های سکولار) بوده که خواه ناخواه در تولید رسانه ای اش به نوعی بروز و ظهور خواهد یافت؛ برای نمونه تصویربردار، خبرنگار، گوینده خبر، سردبیر و دیگر عوامل یک رسانه خبری هنگام پوشش یک خبر، گریزی از نگاه ارزشی خود ندارند و به شکلی هرچند خفیف زاویه نگاه دوربین، لحن کلمات یا لحن بیان خبرشان حاوی پیام های ارزشی فردی شان خواهد بود. حال آیا می توان گفت یکی از عناصر اصلی رسانه دینی، عامل انسانی بوده و سپس نتیجه گرفت که رسانه خبری برآمده از جامعه دینی با عوامل انسانی دینی، یک رسانه دینی است؟ همان طور که پیش تر اشاره کردم، برخی از کارشناسان معتقدند که هر شبکه و رسانه ای ـ چه خبری و چه غیر خبری ـ را که از جامعه دینی پخش می شود، می توان دینی نامید. مانند اصلی که درباره بازار مسلمین وارد شده است.1 حکم اصل در این جا حلیت است ولی درباره رسانه هم می توان چنین قضاوتی کرد یا خیر؟ به فرض، نشریه ای با موضوع دکوراسیون داخلی منازل با مجوز حکومت اسلامی و در جامعه اسلامی منتشر می شود. این نشریه از دیدگاه بسیاری از کارشناسان، دینی است؛ زیرا هم مجوز شرعی لازم را از حکومت دینی دریافت کرده و هم تمام ضوابط شرعی را در به کارگیری واژگان، تصاویر و ... رعایت کرده و تلاش می کند برخلاف هنجارهای دینی و شرعی اقدامی نکند ولی باید توجه کرد که با همه این اوصاف، خود موضوع و مباحث این نشریه، ترویج اصراف و تجمل گرایی و رفاه زدگی است و با روح دین در مغایرت است. نظر من این است که بایست به صورت واقعی با موضوع برخورد کنیم. فرض ما درباره رسانه ای که در جامعه دینی منتشر می شود بر این است که عوامل انسانی متدین در آن فعالیت می کنند ولی آیا تولیدات همه رسانه های این چنین، زمینه را برای تقویت ارزش های دینی فراهم می کند؟ اصل اساسی در دینی نامیدن یک رسانه، خروجی های آن است و برای تولید آثار رسانه ای مؤثر در تقویت ارزش های دینی، لازم است الگوهای رسانه ای مبتنی بر ارزش های دینی طراحی و تبیین شوند. تجربه نشان داده است که به صرف حضور نیروهای متدین در یک رسانه، نمی توان آن را دینی نامید. گرچه عوامل انسانی متدین می توانند در ایجاد فضای دینی در یک رسانه مؤثر باشند یا مانع تقویت ارزش های غیر دینی در یک رسانه و آثار آن شوند ولی آیا مثلاً با سریالی مانند جواهری در قصر ارزش های دینی در جامعه تقویت شده است؟

مطلب بعدی در تبیین رسانه خبری دینی این است که در رسانه های خبری اصلی حاکم است به نام اصل سرعت که نتیجه بی واسطه آن بمباران اطلاعاتی مخاطب است ولی بر دین، اصلی حاکم است به نام تأمل و تفکر. چنان که در قرآن به عنوان مهم ترین رسانه اسلامی و الگویی برای رسانه های دینی، همواره به تفکر و تأمل (در خبر بیان شده) دعوت می کند. حال پرسش این است چگونه می توان رسانه ای را که اصل سرعت و بمباران اطلاعاتی بر آن حاکم است، برای تقویت مفاهیم دین و فرهنگی به کار بست که اصل تأمل و تفکر بر آن مستولی است؟ در پاسخ به این باید در نظر داشت که رسانه فارغ از آن که خاستگاه دینی داشته باشد یا نه، برای دینی بودن باید دو ویژگی اساسی را داشته باشد. چنین رسانه ای باید ابتدا صدق خبری داشته باشد و دوم صدق مخبری. اگر خبری هم صدق خبری داشته باشد و هم صدق مخبری ـ و تازگی و سرعت مخابره نیز داشته باشد ـ با دین منافاتی ندارد. آن چه با دین مناقات دارد سرعت نیست بلکه عدم صدق خبر است. خبری ممکن است همراه تحلیل و طمانینه هم ارائه شود ولی صداقت خبری یا مخبری نداشته باشد؛ این خبر، با دین در تضاد است. بنابراین به جای آن که سرعت را در برابر تأمل قرار دهیم و با مهموم شمردن اش، آن را در برابر دین نشان دهیم، بر اصل صدق پافشاری کنیم و سرعت را در کنار صداقت، اصالت بدهیم. در حقیقت ملاک ما صحت و صداقت است، حال می خواهد با سرعت مخابره شده باشد یا به اصل سرعت توجهی نداشته باشد. درباره خبرنگار نیز صدق مخبری ملاک است، حال این خبر را خبرنگار پیش از همه دیگر رسانه های خبری مخابره کرده باشد یا پس از همه آن ها.

البته باید متفتن این معنا هم بود که منظور من از اصل سرعت، نتیجه آن یعنی بمباران اطلاعاتی بود که به دلیل حجم انبوه خبری که بر ذهن مخاطب آوار می کند، توان تفکر و تأمل را از او سلب می سازد؛ حال آن که رسانه دینی رسانه ای تأمل برانگیز است. به هر تقدیر رسانه خبری بدون اصل سرعت، یک شبکه خبری نخواهد بود و در بازار رقابت رسانه ای جایگاهی نخواهد داشت و با رعایت این اصول نیز قدرت تحلیل و اندیشه از مخاطب گرفته خواهد شد اما از آن سو هم باید توجه کرد که این از شگردهای رسانه ای است. شگردهای رسانه ای مختلفی در حوزه عملیات روانی استفاده می شوند و یکی از این شگردها نیز بمباران اطلاعاتی است. بمباران اطلاعاتی اگر به معنای این باشد که یک موضوع را از چندین منظر بیان کند، مشکلی نداشته و فی نفسه با دین و اصل تأمل منافاتی ندارد؛ برای نمونه رسانه خبری به صورت پیوسته اخباری هشداردهنده را درباره خطر حمله یا فتنه دشمن منتشر کند و به جامعه خطر محتمل از سوی دشمن را گوشزد کند. در این شیوه، رسانه خبری به نوعی با بمبارن اطلاعاتی جامعه، هوشیاری آن را در برابر خطر حمله یا فتنه گری های دشمن آماده نگاه می دارد و یا این که با بمباران اطلاعاتی جامعه جهانی، نسبت به قدرت دفاعی یا نظامی کشور، افکار عمومی را نسبت به جنگ با کیان اسلام پرهیز می دهد. چنین بمبارانی فی نفسه نکوهیده نبوده و حتی می تواند در راستای اهداف دینی باشد. بحث این جاست که ما این شگردها را نمی توانیم فی نفسه خوب یا بد بدانیم بلکه نحوه استفاده و محل استفاده است که خوبی و بدی یا دینی و غیر دینی بودن آن را مشخص می کند. البته در این موارد باید دین شناسان مشخص کنند که برای نمونه استفاده از فریب رسانه ای دشمن درست است یا خیر (درست به معنی دینی و شرعی بودن) و در نهایت کدام شگردها حجیت شرعی و دینی داشته و کدامیک ندارند. عالمان دینی آشنا به اقتضائات رسانه باید جایگاه هر یک از این شگردها و تاکتیک ها را در نسبت با دین تعیین کرده و ما نیز به عنوان سربازان رسانه ای آن ها را به کار بندیم.

مشکل دیگری که فراروی شبکه های خبری دینی قرار می گیرد، اصل حقیقت است. پیش تر به اصل صحت و صداقت اشاره شد و اکنون می خواهیم آن را به اصالت حقیقت تعمیم بدهیم. بی شک قبول داریم که دوربین خبرنگار هرگز نمی تواند همه حقیقت را منتقل کند و در گزینش حقیقت، نوع نگاه تصویربردار یا خبرنگار یا حتی کمپانی خبری سهم عمده ای دارد. پس چگونه می توان مدعی شد که این حقیقت است که مخابره می شود؟ و چگونه می توان انتظار داشت شبکه خبری دینی داشته باشیم حال آن که شبکه های خبری، مُبین حقیقت ـ که جوهره دین است ـ نیستند؟ در مقابل این مشکل باید به این مسئله هم توجه کافی داشت که هیچ گاه روایت یک رویداد نمی تواند همه حقیقت را بیان کند. راوی هر چقدر هم که مطمئن و موثق باشد، باز هم قادر نیست حقیقت را به طور کامل ارائه کند. بنابراین هر کسی که روایت می کند یا به آن روایت گوش می سپارد، باید به این مهم توجه داشته باشد که این روایت ضد حقیقت نباشد و با حقیقت در تضاد و ضدیت قرار نگیرد، هر چند که همه حقیقت نباشد. امروزه با حضور تلویزیون های خبری، مسئله از این هم پیچیده تر شده است. امروزه در حالی که دو یا سه دوربین در برابر حقیقت قرار گرفته، باز ما نسبت به روایت صادقانه آن تردید داریم. نمونه ای که در گذشته در پدیده هولوگرام2 رخ داد که یکی از خبرنگاران CNN در برابر دوربین ها در شیکاگو قرار گرفت و در یک چشم برهم زدن به استودیوی شبکه در نیویورک رفت. گرچه فرد مزبور در برابر دوربین قرار داشت و دوربین ها به صورت زنده او را می دیدند ولی آن چه در این مورد اتفاق افتاد، قطعاً واقعیت نبود بلکه کامل ترین تصویر سه بعدی از واقعیت بود و چون به هر حال با واقعیت فاصله ای پیدا کرده بود، می توانست روایتی غیر واقعی را مجسم کند. ما وقتی با این نگاه به حوزه رسانه های تصویری خبری وارد می شویم، با چنان چالش های عمیقی نسبت به حقیقت مواجه می شویم که ماهیت حقیقت و رسانه را دست کم به لحاظ نظری دچار چالش می کند. به هر حال معتقدم این مسائل نمی تواند مانع از ایجاد و شکل گیری یک رسانه یا شبکه تلویزیونی خبری دینی شود؛ چرا که همه آن ها قابل حل هستند.

فکر می کنم می توان با تعریف مجدد و تدوین دوباره نظریه ها، تربیت نیروی انسانی، مدیران آشنا با دین و مدیران آشنا با رسانه و اقتضائات رسانه برای ایجاد یک رسانه خبری ـ دینی تلاش کرد و در صورت تحقق این موارد، می توان به تحقق تلویزیون خبری ـ دینی امیدوار بود.