مقدمه

در این مقاله پدیده هنر از نظر شرعی بررسی می شود؛ چنان که در «فقه قصاص» و «فقه معاملات» نگاه شریعت به پدیده قصاص و معاملات بیان می شود، در «فقه هنر» نیز نگاه شریعت به هنر بررسی می شود. در «فقه هنر» مرجع اصلی، شریعت و شارع مقدس است. اگر در آن از فقها و متون فقهی نیز صحبت شود، فقط به دلیل فهم نگاو شرع و شارع است؛ نه اینکه به فقها و متون فقهی به عنوان یک اصل توجه شود. در حقیقت کاربست متون فقهی و دیدگاه فقیهان، ابزاری است؛ از همین رو دلیل بحث باید بر اساس اسناد چهارگانه، یعنی قرآن، سنت، اجماع و عقل انجام شود، نه اینکه منبعی خلق یا حذف شود.

در پدیده هنر - به دلیل کثرت تعینات هنری - مدیریت ادله بسیار دشوار است؛ از یک سو اسناد شرعی فراوان است و از سوی دیگر در پاره ای موارد در اسناد، همسویی وجود ندارد. ضرورت پرداخت به مسئله فقه هنر، هنگامی خود را نشان می دهد که نگاهی به کتاب ها، مقاله ها، سخنرانی ها و مصاحبه ها بیندازیم. نقصان و غیر جامع بودن برخی نگاه ها گویای تمرکز اندک بر این موضوع است و پیچیدگی خاص این پدیده، مباحث فراوانی می طلبد؛ بسیاری از ظرفیت ها مانند نصوص مبین، مقاصد در نظر گرفته نشده و گاهی به دلیل هایی قابل نقد، این ظرفیت ها کنار گذاشته شده است. برخی با ضرورت و اره انگاری بعضی از مصادیق هنری مورد بحث، آن را به عرف و یک نیاز معمولی تبدیل می کنند تا بدین وسیله استفاده جواز نمایند؛ مانند اینکه بدون توجه به اسناد شرعی گفته شود: غنا، موسیقی و مجسمه سازی یک ضرورت است. برخی دیگر بر اساس نگاه های ناموجه، خود را در هیمنه فتاوای تنزیهی قرار می دهند و چنین می انگارند که هر چه بیشتر مخالفت کنند، به دین نزدیک ترند؛ هر چند این رویه غالب نیست و فقهای منضبط ایستاده بر قله، دچار این هیمنه نمی شوند.

غرض اصلی این مقاله توجه دادن به مسئله نگاهی صحیح، منضبط و جامع و دوری از نگاه ناقص و غیر مانع در بحث های «فقه هنر» است؛ زیرا نگرش فقیه باید در همه مسائل، جامع افراد و مانع اغیار باشد.


 

1. مفهوم شناسی واژه های «هنر» و «فقه»

 1-1. هنر

 هنر در لغت به علم، معرفت، دانش، فضل، فضیلت و کمال (نفیسی، 2535، ج5، ص 3976)، همچنین کیاست، فراست و زیرکی (دهخدا، 1377، ج 15، ص2357) معنا شده است.

معانی گفته شده تا حدودی با معنای مورد نظر ما برات تفسیر «فقه هنر» فاصله دارند. معین با معنا کردن هنر به «طریقه اجرای امری طبق قوانین و قواعد» (معین، 1390، ج7، ص5208) تا اندازه ای به مقصود ما نزدیک تر می شود؛ اما باز هم از معنای مورد نظر فاصله دارد.

در دوران معاصر، مقصود از هنر، خلقی بهتر از عادت و عرف یا تولید غیرعادی است؛ همچنین می توان از آن به خلق فائق، خلق موفق، مطبوع و زیبا تعبیر کرد. بنابراین نقاشی عادی یا ساخت کوزه ای معمولی، در صورتی هنر خواهد بود که این تولید فراتر از عادت و رویه باشد؛ از این رو متن نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، نقاشی «عصر عاشورا» اثر استاد فرشچیان، اشعار جناب حافظ و حتى اختراعات صنعتی را می توان از مصادیق هنر برشمرد؛ چراکه تمام اینها خلق هایی فراتر از عادت هستند. گاه هنر با حفظ همین معنا در جایی استفاده می شود که با روح و روان انسان در ارتباط است؛ در این صورت ابتکار و فناوری در علوم تجربی یا ریاضی - فیزیک، هنر نخواهد بود؛ اما همین نوآوری اگر در علوم انسانی باشد، هنر است.

از عنصر خیال نیز از دیگر عناصری است که می تواند در برخی مصادیق هنر نقش آفرین باشد. در واقع بهره بردن از خیال نیز شکلی از ظهور هنر است؛ در نتیجه هنر به معنای خلق فائق، فوق عادت و عرف بوده و بیشترین کاربست آن در امور مطبوع و زیباست؛ در ادامه - در بیان موقعیت فقهی هنر - از این تعریف به عنوان اصل اولی بهره خواهیم برد. (در معناشناسی واژه هنر، از جهتی ابهام وجود دارد و آن اینکه آیا بر پدیده فوق عادت ولی فاسد، هنر صدق می کند؛ مانند بیشتر فیلم های هالیوودی که صالح نیستند؛ اما اثری از عادت بالاترند و به دلیل بالاتر بودن از مرحله عادی، مخاطب را جذب می کنند.)


 

1-2. فقه

فقه» در دوران معاصر معمولا در سه معنا به کار می رود:

کاربست اول، استعمال «فقه» در دانش کاشف شریعت است. (درباره واژه «شریعت» نیز باید گفت وقتی این واژه به کار برده می شود، مقصود بخش هنجاری و دستوری دین است (رک: علیدوست، 1390، ص66) که در برخی تعبیرها به معنای شریعت به معنای اخص آمده است ابن فارس، 1404 ق، ج 4، ص 442)

کاربست دوم، استعمال «فقه» در مجموعه گزاره هایی است که حاصل تلاش فقیه است و متون فقهی دربردارنده آن است.

کاربست سوم، استعمال «فقه» در عملیات استنباط و اجتهاد است (علیدوستی 1390، ص66). فقه در این مقاله به معنای سوم نزدیک تر است؛ هر چند به اعتباری، کاربرد آن در دو معنای اول نیز ممکن است. بنابر این مراد از فقه هنر، استنباط نگاه هنجاری و دستوری دین (شریعت) به پدیده هنر است.

 2. دو تصویر از هنر در استنباط

در «فقه هنر » هنر را گاه به عنوان یک حقیقت، فارغ از تعینات خارجی در نظر می گیریم؛ در این صورت قالبی خاص از هنر، مورد نظر نخواهد بود؛ بلکه در جهان تکوین، خلقی از خداوند، به نام هنر وجود دارد که تحلیل های فقهی در مورد آن صورت می گیرد و در این نگاه جامع نباید به سمت مصادیق خاص هنری رفت؛ به همین علت برای بیان حکم هنر نباید به سراغ روایت های خاص غنا یا موسیقی رفت؛ بلکه باید از آیات یا روایاتی که از اصل هنر سخن می گویند، بهره گرفت. در مقابل، گاه بر تعینی خاص از هنر مانند معماری، نقاشی، مجسمه سازی، غنا و موسیقی تمرکز می شود و فقیه در این تعین هنری پژوهش می کند.

در بحث پدیده هنر در مرحله استنباط - آن هم فارغ از تعینی خاص - مهم ترین مسئله، تأسیس اصل مرجع است؛ چراکه ممکن است در مواضعی به صورت مشخص دلیل - به صورت عام یا خاص - بر منع یا جواز نیابیم، در این صورت با مراجعه به اصل در مسئله، می توان مشکل را برطرف کرد.

 3. حکم شناسی هنر در نگاه جامع

برای کشف حکم شرعی هنر فارغ از تعینات، به بررسی اسناد می پردازیم:

3-1 قرآن کریم

در مقام استدلال به قرآن کریم ممکن است سخن از آیه 32 سوره اعراف (قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فی الحیاة الدنیا خالصة یوم القیامة) گفته شود که این آیه راجع به اصل هنر فارغ از تعینات است و می توان از آن حکم اولی هنر از دیدگاه شارع مقدس را کشف کرد؛ زیرا اطلاق عبارت زینة الله، می تواند هنر را نیز فرا گیرد و شامل زینت صوت، خط، نگارگری و ... باشد. این دیدگاه بر آن است که کمترین برداشتی که می توان از این آیه داشت، حکم به أباحه به عنوان اصل اولی در هنر است.

نقد و بررسی

نخست: هر چند آیه مورد استدلال به نفی تحریم اشاره دارد؛ ولی از آن استحباب یا وجوب ایجاد پدیده های هنری استفاده نمی شود و این در حالی است که در اسناد شرعی با ادله با مفادی فراتر از افاده اباحه رو به رو هستیم که در ادامه خواهد آمد.

دوم: عبارت «زینة الله» در آیه، ناظر به زیبایی های طبیعت است؛ در حالی که هنر، زیبایی طبیعت نیست؛ بلکه گونه ای از زیبایی است که بشر در آفرینش آن نقش دارد. | از این رو توسعه «زینة اللو» به آنچه هنر نامیده می شود، تکلف دارد.

البته می توان بر این نقد خرده گرفت و گفت: اطلاق «زینة الله» هر نوع از زینت را شامل می شود؛ چراکه زینت های ساخته شده به توان بشر نیز به خداوند متعال منسوب است.

03-2 روایات

از روایات متعدد می توان استفاده کرد که حکم هنر از استحباب آغاز می شود؛ زیرا از پیامبر خاتم الانه، امیر مؤمنان على الة (الحویزی، 1415ق، ج 2، ص 15/ کلینی، 1607ق، ج7، ص13) و از امام صادق لة چنین روایت شده است: «إن الله تعالى جمیل یحب الجمال ویجب أن یرى أثرنعمته على عبده» (خداوند زیباست و زیبایی و دیدن این نعمت خود در بنده را دوست دارد) (کلینی ، 1407 ق، ج 6، ص 438).

انسان از زیبایی پدیده ای در طبیعت خشنود می شود یا صورتی زیبا را دوست دارد؛ ولی در این روایت، سخن از دیده شدن این زیبایی در بندگان است. بنده این خلق را ابراز کند تا نعمت و جمال آشکار شود؛ برای نمونه - بر اساس این روایت ۔ اگر کسی ذوق شعری خوبی دارد، آن را ابراز کند یا اگر صدای زیبایی دارد، آن را اجرا کند. این روایات به دلیل تعدد، از بررسی سندی بی نیاز است. بر این اساس حکم فقهی هنر بر اساس تعریف بیان شده از استحباب آغاز می شود. این استحباب ممکن است تا مرز وجوب پیش برود.

در بنابراین در نگاه فقهی، هنر به عنوان یک واقعیت از استحباب آغاز می شود و تا وجوب ادامه می یابد. البته اگر تعریف هنر را به پدیده های غیر متعارف و فاسد نیز بکشانیم، به مرز حرمت نیز می رسد. هنر در وقت پذیرش عنوان واجب و حرام، عنوان های ثانوی می یابد؛ عناوین ثانوی هنر (با توجه به منطق) یا واسطه در عروض بر هنر است یا واسطه در ثبوت؛ با این توضیح که هر گاه فرض را بر این نهیم که هنر با عنوان ثانوی متحدالمصداق است؛ به گونه ای که بتوان عنوان ثانوی را به طور حقیقی و واقعی بر هنر منطبق کرد، در این صورت عنوان ثانوى واسطه در ثبوت وجوب یا حرمت بر هنر است؛ ولی هر گاه چنین رابطه ای میان عنوان ثانوب و هنر برقرار نباشد؛ بلکه رابطه به نحو مقارنه و ملازمه باشد، تعلق عنوان ثانوب واسطه در عروض وجوب و حرمت بر هنر است؛ مثلا در موردی که هنر برای ایجاد یک تمدن بزرگ اسلامی واجب می شود . در فرض مذکور . ممکن است فقط به وجوب ایجاد تمدن بزرگ اسلامی باور داشته باشیم؛ در واقع ایجاد تمدن واجب می شود، نه خود هنر. در این صورت به ناچار، عنوان ثانوى واسطه در عروض می شود.

3-3. اسلام و هنر

 اسلام از هنر آغاز شده است؛ زیرا اخلاق نبوی یکی از مصادیق آن است و اسلام با اخلاق نبوت آغاز شد. اخلاق پیامبر اسلام تو هنر است؛ زیرا یک خلق خارق عادت و پدیده ای غیر عرفی و به غایت زیبا و مطبوع است. در این صورت اخلاق، هنر قلمداد می شود. حضرت به عیادت فردی می رود که به هنگام سلامتی، خاکروبه بر سر او می ریخت؛ این عیادت هنر است. اخلاق نبوی آغاز اسلام است؛ پس اسلام از هنر آغاز شده است. قرآن هنر است و تجسم هنر قرآن در بخش نثر است. اخلاق اهل بیت منی نهج البلاغه و صحیفه نیز هنر است.

ابن ابی الحدید معتزلی از خطبه 221 نهج البلاغه چنان به شگفتی آمده که می نویسد: تنها در برابر همین یک خط سزاوار است که همه شاعران و سخن شناسان سجده کنند» معتزلی، 1385، ج 11، ص 103). این اثر که گوهرشناسان را به سجده در می افکند، بهترین شاخص برای هنری بودن آن است. همو در ذیل خطبه 109 می نویسد: «تأثیر و جاذبه این خطبه چنان است که اگر آن را بر انسان بی دین ملحد که معاد را با تمام قدرت نفی می کند، بخوانند، مقاومتش را در هم می شکند، دلش را در وحشت فرو می برد، اراده او را در هم می شکند و زلزله ای در بنیان اعتقادات او می افکند» (همان، ج 7، ص 202).

دعای کمیل، مناجات شعبانیه، دعای خمسة عشر و ... به دلیل برخورداری از نثر فاخر و محتوای فخیم، اثری هنری به شمار می روند؛ از این رو این اثرها، پدیده هایی من الاسلام»، اما «للانسان اند و تمامی بشر با فطرت حقیقت جو و طبع هنر پسند بدان رو می کنند. نگاه اسلام به این هنرها، نگاهی بی طرف نیست؛ بلکه دست کم نگاه استحباب است؛ به بیان دیگر در آفرینش نهج البلاغه اگر عناوین ثانوی، آن را واجب نکند، به یقین حکم استحباب برای آن اثبات خواهد شد؛ همان گونه که نماز شب امیر مؤمنان میة مستحب است.

 4. تعیین موضع فقه در نگاه به تعینات موردی

در این بخش به نوع دوم از نگاه به موضوع هنر می پردازیم و از تعیین موضع فقه در


 

نگاه به تعینات موردی سخن به میان خواهیم آورد. این مسئله را نیز به دو صورت عنوان اولی و ثانوی پی می گیریم

نثر به عنوان یک هنر را می توان در دو بخش «ارائه» و «محتوا» بررسی کرد. ممکن است فقط در ارائه، فاخر و فقط در محتوا، فخیم باشد یا در هر دو، فاخر و فخیم. در این نوشتار، فاخر را در عبارت و فخیم را در محتوا استفاده می کنیم. همچنین است شعر، خطابه، قصه گویی، نقالی، حکاکی، خط، نقاشی، معماری، مجسمه سازی، آواز خوانی، موسیقی به معنای نواختن در برابر آواز خوانی، تعزیه، اخلاق و رفتار(بر اساس معنای هنر به خلق فائق)، ابتکار بدیع، بازی، فیلم، سینما، تئاتر و چیزهای دیگر که شمردن همه آنها از عهده نوشتار حاضر خارج است.

از مصادیق هنر، پنج مصداق است که در فقه به طور متداول محل بحث بوده است؛ این موارد عبارت اند از شعر، نقاشی، مجسمه سازی، غنا و موسیقی. بیشترین چالش ها در همین پنج مورد است. از آنجا که بررسی هر یک از این مصادیق، خود مسئله ای برای مقاله و پژوهش های مستقل به شمار می آید، پرداخت مفصل به هریک، خارج از بایسته های پژوهش است؛ بر این اساس برای به دست آوردن نظر فقه درباره هنر بر خطوط اصلی فقهی در پژوهش این مصادیق درنگ خواهیم کرد و در واقع مسئله پژوهشی در این میان، آن است که آیا حکم فقهی حرمت به لحاظ هنری این مصادیق بدانها تعلق گرفته یا از جهاتی دیگر است؛ و گرنه پیگیری تک تک ادله و طی کردن فرایند استنباط بدین گونه را باید در پژوهش های مبسوط و متمرکز بر این مصادیق جستجو کرد.

4-1. شعر

 در موضوع شعر، دو اندیشه فقهی ایجابی و سلبی به منصه ظهور رسیده است و صاحب هر دیدگاه از نصوص دینی برای اثبات اندیشه مورد نظر خود بهره برده است.

4-1-1 . شعر و شاعری در قرآن کریم

در قرآن یک بار واژه «شعر» (یس: 69)، یک بار واژه «شعرا» (شعرا: 226) و چهار بار کلمه «شاعر» (انبیا: 5/ صافات: 39/ طور: 30/ الحاقه: 41) آمده است. قرآن هیچ موضعی در این چهار مرتبه ندارد؛ اما در کار بست واژگان «شعر» و «شعرا» موضع سلبی دارد؛ «و ما علمناة الشعر وما ینبغی له» (یس: 69) (به پیامبر، شعر یاد ندادیم و شایسته پیامبر نیز نیست). همچنین در ارتباط با شعرا می گوید: «و الشعراء یتبعهم الغاوون ألم تر آنهم فی کل واد یهیمون» (شعرا: 226 - 225)؛ بر اساس مفاد این آیه، دنباله روهای شاعران گمراهان اند؛ کسانی که اغوا شده اند، گمراه هستند. از اینجا معلوم می شود خود شاعران نیز گمراهاند

4-1-2 . شعر و شاعری در روایات

 در منابع روایی نیز احادیثی درباره شعر و شاعری داریم؛ برای نمونه حضرت امیر به یکی از اصحاب خود می فرمایند: «یا توف إیاک أن تکون عشارة أو شاعر آ» (عاملی، 1609ق، ج17، ص 315) بترس از اینکه از مردم برای حکومت های ظلم مالیات بگیری یا شاعر باشی). روایت های دیگری نیز در این زمینه داریم (همان، ج 7، ص605/ ابن بابویه، 1403ق، ص 385/ همو، 1413ق، ج 1، ص 23).

روایات فراوانی نیز از پیامبران و امامان معصوم بن داریم که در مورد شعر، زبان به ستایش گشوده اند (برقی، 1371، ج 2، ص 358/ عاملی، 1409ق، ج 7، ص 403 و ج 14، ص 579). در ضمن حدیث معروف از پیامبر (إن من الشعر لحکمة) ابن بابویه،1413ق، ج 4، ص 379)، چنین نقل شده است: زمانی که آیه «و الشعراء یتبعهم الغاوون» نازل شد، برخی شاعران نزد رسول خدا پایان آمدند و با گریه گفتند: ما شاعر هستیم و این آیه نازل شده است. حضرت فرمودند: مگر پس از آیه را نخواندید «إلا الذین آمنوا وعملوا الصالحات وذکروا الله کثیرا» ( شعرا: 227).

در برخی از روایات آمده است که اگر کسی بیت شعری درباره امام حسین علة بسراید، بگرید یا بگریاند، بهشت بر او واجب می شود (ابن قولویه، 1359، ص 105/ عاملی، 1409ق، ج1، ص579). شاعرانی مانند دعبل خدمت امام رضا می آمدند.


 

امام پس از خواندن شعر، ششصد دینار به او دادند و دعبل گفت من برای پول شعر نگفتم، اگر می شود حضرت پیراهن خود را به من بدهند (ابن بابویه، 1378، ج2، ص .(264 -293 .. ت

 از سوی دیگر سیرة برخی بزرگان بر اهتمام به شعر است. بزرگانی مانند کلینی، صدوق، سید مرتضی و مفسر معروف عیاشی، کتاب شعر دارند. سید مجدد میرزای شیرازی، هنگام شعر سرودن سید حیدر حلی، دست این شاعر را می بوسد (امینی، 1416، ج 2، ص 26 23

4-1-3 . تحلیل و بررسی ادله متعارض

در ادامه به تحلیل و بررسی دو دسته از ادله می پردازیم تا روشن شود تعارض دو دسته از