مقدمه
در این مقاله پدیده هنر از نظر شرعی بررسی می شود؛ چنان که در «فقه قصاص» و «فقه معاملات» نگاه شریعت به پدیده قصاص و معاملات بیان می شود، در «فقه هنر» نیز نگاه شریعت به هنر بررسی می شود. در «فقه هنر» مرجع اصلی، شریعت و شارع مقدس است. اگر در آن از فقها و متون فقهی نیز صحبت شود، فقط به دلیل فهم نگاو شرع و شارع است؛ نه اینکه به فقها و متون فقهی به عنوان یک اصل توجه شود. در حقیقت کاربست متون فقهی و دیدگاه فقیهان، ابزاری است؛ از همین رو دلیل بحث باید بر اساس اسناد چهارگانه، یعنی قرآن، سنت، اجماع و عقل انجام شود، نه اینکه منبعی خلق یا حذف شود.
در پدیده هنر - به دلیل کثرت تعینات هنری - مدیریت ادله بسیار دشوار است؛ از یک سو اسناد شرعی فراوان است و از سوی دیگر در پاره ای موارد در اسناد، همسویی وجود ندارد. ضرورت پرداخت به مسئله فقه هنر، هنگامی خود را نشان می دهد که نگاهی به کتاب ها، مقاله ها، سخنرانی ها و مصاحبه ها بیندازیم. نقصان و غیر جامع بودن برخی نگاه ها گویای تمرکز اندک بر این موضوع است و پیچیدگی خاص این پدیده، مباحث فراوانی می طلبد؛ بسیاری از ظرفیت ها مانند نصوص مبین، مقاصد در نظر گرفته نشده و گاهی به دلیل هایی قابل نقد، این ظرفیت ها کنار گذاشته شده است. برخی با ضرورت و اره انگاری بعضی از مصادیق هنری مورد بحث، آن را به عرف و یک نیاز معمولی تبدیل می کنند تا بدین وسیله استفاده جواز نمایند؛ مانند اینکه بدون توجه به اسناد شرعی گفته شود: غنا، موسیقی و مجسمه سازی یک ضرورت است. برخی دیگر بر اساس نگاه های ناموجه، خود را در هیمنه فتاوای تنزیهی قرار می دهند و چنین می انگارند که هر چه بیشتر مخالفت کنند، به دین نزدیک ترند؛ هر چند این رویه غالب نیست و فقهای منضبط ایستاده بر قله، دچار این هیمنه نمی شوند.
غرض اصلی این مقاله توجه دادن به مسئله نگاهی صحیح، منضبط و جامع و دوری از نگاه ناقص و غیر مانع در بحث های «فقه هنر» است؛ زیرا نگرش فقیه باید در همه مسائل، جامع افراد و مانع اغیار باشد.
1. مفهوم شناسی واژه های «هنر» و «فقه»
1-1. هنر
هنر در لغت به علم، معرفت، دانش، فضل، فضیلت و کمال (نفیسی، 2535، ج5، ص 3976)، همچنین کیاست، فراست و زیرکی (دهخدا، 1377، ج 15، ص2357) معنا شده است.
معانی گفته شده تا حدودی با معنای مورد نظر ما برات تفسیر «فقه هنر» فاصله دارند. معین با معنا کردن هنر به «طریقه اجرای امری طبق قوانین و قواعد» (معین، 1390، ج7، ص5208) تا اندازه ای به مقصود ما نزدیک تر می شود؛ اما باز هم از معنای مورد نظر فاصله دارد.
در دوران معاصر، مقصود از هنر، خلقی بهتر از عادت و عرف یا تولید غیرعادی است؛ همچنین می توان از آن به خلق فائق، خلق موفق، مطبوع و زیبا تعبیر کرد. بنابراین نقاشی عادی یا ساخت کوزه ای معمولی، در صورتی هنر خواهد بود که این تولید فراتر از عادت و رویه باشد؛ از این رو متن نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، نقاشی «عصر عاشورا» اثر استاد فرشچیان، اشعار جناب حافظ و حتى اختراعات صنعتی را می توان از مصادیق هنر برشمرد؛ چراکه تمام اینها خلق هایی فراتر از عادت هستند. گاه هنر با حفظ همین معنا در جایی استفاده می شود که با روح و روان انسان در ارتباط است؛ در این صورت ابتکار و فناوری در علوم تجربی یا ریاضی - فیزیک، هنر نخواهد بود؛ اما همین نوآوری اگر در علوم انسانی باشد، هنر است.
از عنصر خیال نیز از دیگر عناصری است که می تواند در برخی مصادیق هنر نقش آفرین باشد. در واقع بهره بردن از خیال نیز شکلی از ظهور هنر است؛ در نتیجه هنر به معنای خلق فائق، فوق عادت و عرف بوده و بیشترین کاربست آن در امور مطبوع و زیباست؛ در ادامه - در بیان موقعیت فقهی هنر - از این تعریف به عنوان اصل اولی بهره خواهیم برد. (در معناشناسی واژه هنر، از جهتی ابهام وجود دارد و آن اینکه آیا بر پدیده فوق عادت ولی فاسد، هنر صدق می کند؛ مانند بیشتر فیلم های هالیوودی که صالح نیستند؛ اما اثری از عادت بالاترند و به دلیل بالاتر بودن از مرحله عادی، مخاطب را جذب می کنند.)
1-2. فقه
فقه» در دوران معاصر معمولا در سه معنا به کار می رود:
کاربست اول، استعمال «فقه» در دانش کاشف شریعت است. (درباره واژه «شریعت» نیز باید گفت وقتی این واژه به کار برده می شود، مقصود بخش هنجاری و دستوری دین است (رک: علیدوست، 1390، ص66) که در برخی تعبیرها به معنای شریعت به معنای اخص آمده است ابن فارس، 1404 ق، ج 4، ص 442)
کاربست دوم، استعمال «فقه» در مجموعه گزاره هایی است که حاصل تلاش فقیه است و متون فقهی دربردارنده آن است.
کاربست سوم، استعمال «فقه» در عملیات استنباط و اجتهاد است (علیدوستی 1390، ص66). فقه در این مقاله به معنای سوم نزدیک تر است؛ هر چند به اعتباری، کاربرد آن در دو معنای اول نیز ممکن است. بنابر این مراد از فقه هنر، استنباط نگاه هنجاری و دستوری دین (شریعت) به پدیده هنر است.
2. دو تصویر از هنر در استنباط
در «فقه هنر » هنر را گاه به عنوان یک حقیقت، فارغ از تعینات خارجی در نظر می گیریم؛ در این صورت قالبی خاص از هنر، مورد نظر نخواهد بود؛ بلکه در جهان تکوین، خلقی از خداوند، به نام هنر وجود دارد که تحلیل های فقهی در مورد آن صورت می گیرد و در این نگاه جامع نباید به سمت مصادیق خاص هنری رفت؛ به همین علت برای بیان حکم هنر نباید به سراغ روایت های خاص غنا یا موسیقی رفت؛ بلکه باید از آیات یا روایاتی که از اصل هنر سخن می گویند، بهره گرفت. در مقابل، گاه بر تعینی خاص از هنر مانند معماری، نقاشی، مجسمه سازی، غنا و موسیقی تمرکز می شود و فقیه در این تعین هنری پژوهش می کند.
در بحث پدیده هنر در مرحله استنباط - آن هم فارغ از تعینی خاص - مهم ترین مسئله، تأسیس اصل مرجع است؛ چراکه ممکن است در مواضعی به صورت مشخص دلیل - به صورت عام یا خاص - بر منع یا جواز نیابیم، در این صورت با مراجعه به اصل در مسئله، می توان مشکل را برطرف کرد.
3. حکم شناسی هنر در نگاه جامع
برای کشف حکم شرعی هنر فارغ از تعینات، به بررسی اسناد می پردازیم:
3-1 قرآن کریم
در مقام استدلال به قرآن کریم ممکن است سخن از آیه 32 سوره اعراف (قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فی الحیاة الدنیا خالصة یوم القیامة) گفته شود که این آیه راجع به اصل هنر فارغ از تعینات است و می توان از آن حکم اولی هنر از دیدگاه شارع مقدس را کشف کرد؛ زیرا اطلاق عبارت زینة الله، می تواند هنر را نیز فرا گیرد و شامل زینت صوت، خط، نگارگری و ... باشد. این دیدگاه بر آن است که کمترین برداشتی که می توان از این آیه داشت، حکم به أباحه به عنوان اصل اولی در هنر است.
نقد و بررسی
نخست: هر چند آیه مورد استدلال به نفی تحریم اشاره دارد؛ ولی از آن استحباب یا وجوب ایجاد پدیده های هنری استفاده نمی شود و این در حالی است که در اسناد شرعی با ادله با مفادی فراتر از افاده اباحه رو به رو هستیم که در ادامه خواهد آمد.
دوم: عبارت «زینة الله» در آیه، ناظر به زیبایی های طبیعت است؛ در حالی که هنر، زیبایی طبیعت نیست؛ بلکه گونه ای از زیبایی است که بشر در آفرینش آن نقش دارد. | از این رو توسعه «زینة اللو» به آنچه هنر نامیده می شود، تکلف دارد.
البته می توان بر این نقد خرده گرفت و گفت: اطلاق «زینة الله» هر نوع از زینت را شامل می شود؛ چراکه زینت های ساخته شده به توان بشر نیز به خداوند متعال منسوب است.
03-2 روایات
از روایات متعدد می توان استفاده کرد که حکم هنر از استحباب آغاز می شود؛ زیرا از پیامبر خاتم الانه، امیر مؤمنان على الة (الحویزی، 1415ق، ج 2، ص 15/ کلینی، 1607ق، ج7، ص13) و از امام صادق لة چنین روایت شده است: «إن الله تعالى جمیل یحب الجمال ویجب أن یرى أثرنعمته على عبده» (خداوند زیباست و زیبایی و دیدن این نعمت خود در بنده را دوست دارد) (کلینی ، 1407 ق، ج 6، ص 438).
انسان از زیبایی پدیده ای در طبیعت خشنود می شود یا صورتی زیبا را دوست دارد؛ ولی در این روایت، سخن از دیده شدن این زیبایی در بندگان است. بنده این خلق را ابراز کند تا نعمت و جمال آشکار شود؛ برای نمونه - بر اساس این روایت ۔ اگر کسی ذوق شعری خوبی دارد، آن را ابراز کند یا اگر صدای زیبایی دارد، آن را اجرا کند. این روایات به دلیل تعدد، از بررسی سندی بی نیاز است. بر این اساس حکم فقهی هنر بر اساس تعریف بیان شده از استحباب آغاز می شود. این استحباب ممکن است تا مرز وجوب پیش برود.
در بنابراین در نگاه فقهی، هنر به عنوان یک واقعیت از استحباب آغاز می شود و تا وجوب ادامه می یابد. البته اگر تعریف هنر را به پدیده های غیر متعارف و فاسد نیز بکشانیم، به مرز حرمت نیز می رسد. هنر در وقت پذیرش عنوان واجب و حرام، عنوان های ثانوی می یابد؛ عناوین ثانوی هنر (با توجه به منطق) یا واسطه در عروض بر هنر است یا واسطه در ثبوت؛ با این توضیح که هر گاه فرض را بر این نهیم که هنر با عنوان ثانوی متحدالمصداق است؛ به گونه ای که بتوان عنوان ثانوی را به طور حقیقی و واقعی بر هنر منطبق کرد، در این صورت عنوان ثانوى واسطه در ثبوت وجوب یا حرمت بر هنر است؛ ولی هر گاه چنین رابطه ای میان عنوان ثانوب و هنر برقرار نباشد؛ بلکه رابطه به نحو مقارنه و ملازمه باشد، تعلق عنوان ثانوب واسطه در عروض وجوب و حرمت بر هنر است؛ مثلا در موردی که هنر برای ایجاد یک تمدن بزرگ اسلامی واجب می شود . در فرض مذکور . ممکن است فقط به وجوب ایجاد تمدن بزرگ اسلامی باور داشته باشیم؛ در واقع ایجاد تمدن واجب می شود، نه خود هنر. در این صورت به ناچار، عنوان ثانوى واسطه در عروض می شود.
3-3. اسلام و هنر
اسلام از هنر آغاز شده است؛ زیرا اخلاق نبوی یکی از مصادیق آن است و اسلام با اخلاق نبوت آغاز شد. اخلاق پیامبر اسلام تو هنر است؛ زیرا یک خلق خارق عادت و پدیده ای غیر عرفی و به غایت زیبا و مطبوع است. در این صورت اخلاق، هنر قلمداد می شود. حضرت به عیادت فردی می رود که به هنگام سلامتی، خاکروبه بر سر او می ریخت؛ این عیادت هنر است. اخلاق نبوی آغاز اسلام است؛ پس اسلام از هنر آغاز شده است. قرآن هنر است و تجسم هنر قرآن در بخش نثر است. اخلاق اهل بیت منی نهج البلاغه و صحیفه نیز هنر است.
ابن ابی الحدید معتزلی از خطبه 221 نهج البلاغه چنان به شگفتی آمده که می نویسد: تنها در برابر همین یک خط سزاوار است که همه شاعران و سخن شناسان سجده کنند» معتزلی، 1385، ج 11، ص 103). این اثر که گوهرشناسان را به سجده در می افکند، بهترین شاخص برای هنری بودن آن است. همو در ذیل خطبه 109 می نویسد: «تأثیر و جاذبه این خطبه چنان است که اگر آن را بر انسان بی دین ملحد که معاد را با تمام قدرت نفی می کند، بخوانند، مقاومتش را در هم می شکند، دلش را در وحشت فرو می برد، اراده او را در هم می شکند و زلزله ای در بنیان اعتقادات او می افکند» (همان، ج 7، ص 202).
دعای کمیل، مناجات شعبانیه، دعای خمسة عشر و ... به دلیل برخورداری از نثر فاخر و محتوای فخیم، اثری هنری به شمار می روند؛ از این رو این اثرها، پدیده هایی من الاسلام»، اما «للانسان اند و تمامی بشر با فطرت حقیقت جو و طبع هنر پسند بدان رو می کنند. نگاه اسلام به این هنرها، نگاهی بی طرف نیست؛ بلکه دست کم نگاه استحباب است؛ به بیان دیگر در آفرینش نهج البلاغه اگر عناوین ثانوی، آن را واجب نکند، به یقین حکم استحباب برای آن اثبات خواهد شد؛ همان گونه که نماز شب امیر مؤمنان میة مستحب است.
4. تعیین موضع فقه در نگاه به تعینات موردی
در این بخش به نوع دوم از نگاه به موضوع هنر می پردازیم و از تعیین موضع فقه در
نگاه به تعینات موردی سخن به میان خواهیم آورد. این مسئله را نیز به دو صورت عنوان اولی و ثانوی پی می گیریم
نثر به عنوان یک هنر را می توان در دو بخش «ارائه» و «محتوا» بررسی کرد. ممکن است فقط در ارائه، فاخر و فقط در محتوا، فخیم باشد یا در هر دو، فاخر و فخیم. در این نوشتار، فاخر را در عبارت و فخیم را در محتوا استفاده می کنیم. همچنین است شعر، خطابه، قصه گویی، نقالی، حکاکی، خط، نقاشی، معماری، مجسمه سازی، آواز خوانی، موسیقی به معنای نواختن در برابر آواز خوانی، تعزیه، اخلاق و رفتار(بر اساس معنای هنر به خلق فائق)،
ابتکار بدیع، بازی، فیلم، سینما، تئاتر و چیزهای دیگر که شمردن همه آنها از عهده نوشتار حاضر خارج است.
از مصادیق هنر، پنج مصداق است که در فقه به طور متداول محل بحث بوده است؛ این موارد عبارت اند از شعر، نقاشی، مجسمه سازی، غنا و موسیقی. بیشترین چالش ها در همین پنج مورد است. از آنجا که بررسی هر یک از این مصادیق، خود مسئله ای برای مقاله و پژوهش های مستقل به شمار می آید، پرداخت مفصل به هریک، خارج از بایسته های پژوهش است؛ بر این اساس برای به دست آوردن نظر فقه درباره هنر بر خطوط اصلی فقهی در پژوهش این مصادیق درنگ خواهیم کرد و در واقع مسئله پژوهشی در این میان، آن است که آیا حکم فقهی حرمت به لحاظ هنری این مصادیق بدانها تعلق گرفته یا از جهاتی دیگر است؛ و گرنه پیگیری تک تک ادله و طی کردن فرایند استنباط بدین گونه را باید در پژوهش های مبسوط و متمرکز بر این مصادیق جستجو کرد.
4-1. شعر
در موضوع شعر، دو اندیشه فقهی ایجابی و سلبی به منصه ظهور رسیده است و صاحب هر دیدگاه از نصوص دینی برای اثبات اندیشه مورد نظر خود بهره برده است.
4-1-1 . شعر و شاعری در قرآن کریم
در قرآن یک بار واژه «شعر» (یس: 69)، یک بار واژه «شعرا» (شعرا: 226) و چهار بار کلمه «شاعر» (انبیا: 5/ صافات: 39/ طور: 30/ الحاقه: 41) آمده است. قرآن هیچ موضعی در این چهار مرتبه ندارد؛ اما در کار بست واژگان «شعر» و «شعرا» موضع سلبی دارد؛ «و ما علمناة الشعر وما ینبغی له» (یس: 69) (به پیامبر، شعر یاد ندادیم و شایسته پیامبر نیز نیست). همچنین در ارتباط با شعرا می گوید: «و الشعراء یتبعهم الغاوون ألم تر آنهم فی کل واد یهیمون» (شعرا: 226 - 225)؛ بر اساس مفاد این آیه، دنباله روهای شاعران گمراهان اند؛ کسانی که اغوا شده اند، گمراه هستند. از اینجا معلوم می شود خود شاعران نیز گمراهاند
4-1-2 . شعر و شاعری در روایات
در منابع روایی نیز احادیثی درباره شعر و شاعری داریم؛ برای نمونه حضرت امیر به یکی از اصحاب خود می فرمایند: «یا توف إیاک أن تکون عشارة أو شاعر آ» (عاملی، 1609ق، ج17، ص 315) بترس از اینکه از مردم برای حکومت های ظلم مالیات بگیری یا شاعر باشی). روایت های دیگری نیز در این زمینه داریم (همان، ج 7، ص605/ ابن بابویه، 1403ق، ص 385/ همو، 1413ق، ج 1، ص 23).
روایات فراوانی نیز از پیامبران و امامان معصوم بن داریم که در مورد شعر، زبان به ستایش گشوده اند (برقی، 1371، ج 2، ص 358/ عاملی، 1409ق، ج 7، ص 403 و ج 14، ص 579). در ضمن حدیث معروف از پیامبر (إن من الشعر لحکمة) ابن بابویه،1413ق، ج 4، ص 379)، چنین نقل شده است: زمانی که آیه «و الشعراء یتبعهم الغاوون» نازل شد، برخی شاعران نزد رسول خدا پایان آمدند و با گریه گفتند: ما شاعر هستیم و این آیه نازل شده است. حضرت فرمودند: مگر پس از آیه را نخواندید «إلا الذین آمنوا وعملوا الصالحات وذکروا الله کثیرا» ( شعرا: 227).
در برخی از روایات آمده است که اگر کسی بیت شعری درباره امام حسین علة بسراید، بگرید یا بگریاند، بهشت بر او واجب می شود (ابن قولویه، 1359، ص 105/ عاملی، 1409ق، ج1، ص579). شاعرانی مانند دعبل خدمت امام رضا می آمدند.
امام پس از خواندن شعر، ششصد دینار به او دادند و دعبل گفت من برای پول شعر نگفتم، اگر می شود حضرت پیراهن خود را به من بدهند (ابن بابویه، 1378، ج2، ص .(264 -293 .. ت
از سوی دیگر سیرة برخی بزرگان بر اهتمام به شعر است. بزرگانی مانند کلینی، صدوق، سید مرتضی و مفسر معروف عیاشی، کتاب شعر دارند. سید مجدد میرزای شیرازی، هنگام شعر سرودن سید حیدر حلی، دست این شاعر را می بوسد (امینی، 1416، ج 2، ص 26 – 23
4-1-3 . تحلیل و بررسی ادله متعارض
در ادامه به تحلیل و بررسی دو دسته از ادله می پردازیم تا روشن شود تعارض دو دسته از ادله بدوب است یا مستقر. در صورت اول، ادله هر دو گروه را می توان جمع دلالی کرد و نیازمند کنار گذاشتن هیچ یک از دو طرف نیستیم. بی گمان برخی اشعار، محتوای نکوهیده یا ایهام های آسیب زا دارند؛ وقتی کسی می گوید:
حاجب اگر معامله حشر با على است من ضامنم، تو هر چه بخواهی گناه کن
معروف است که حضرت به خواب حاجب می آیند و به او می گویند شعر خوبی گفتی؛ ولى مصراع دوم آن را عوض کن و بگو: «شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن»؛ از این رو می توان گفت شعر نخست، شعر فاسد و گمراه کننده است؛ ولی شعر دوم، مطلوب است. گاهی در شعر، مغالطه معرفتی وجود دارد؛ مانند این سروده منسوب به ابوسعید ابوالخیر:
گفتی که تو را عذاب خواهم فرمود من در عجم که در کجا خواهد بود
هر جا که تویی عذاب هرگز نبود یا آنجا که تو نیستی، کجا خواهد بود
یا در شعر دیگر منسوب به قاآنی شیرازی چنین آمده است:
شرمنده از آنیم در روز مکافات اندر خور عفو تو نکردیم گناهی
ممکن است اینها مغالطه باشد. پاسخ این پرسش که آیا می توان با تفکیک درونمایه شعر، تعارض را زدود یا خیر، نیاز مند قرینه ای در آیه یا سندی از دیگر منابع استنباط است. این مهم را در ادامه پی می گیریم.
در مورد آیه، امامان معصوم علی در برخی از روایات فرموده اند: منظور از شعرای کسانی نیستند که شعر می گویند؛ بلکه کسانی اند که دین خدا را تغییر می دهند و حرف های ناحساب می زنند؛ «نزلت فی الذین غیروا دین الله» (قمی، 1404 ق، ج2، ص 125/ عاملی، 1409ق، ج27، ص 132). حضرت سپس می فرمایند: «هل رأیتم شاعرة قط تبعه أحد» (قمی، 1404 ق، ج 2، ص 125)؛ چون پس از آن می گوید: «یتبعهم الغاوون». حضرت بسیار دقیق استدلال کرده و می فرمایند: مگر شما چند شاعر دارید که پیرو داشته باشند؟ ممکن است شاعران را بسیار ستایش کنند و به آنان صله دهند؛ ولی اینها رهبر یک جریان اجتماعی نبودند تا پیرو داشته باشند. حضرت می فرمایند: اینها کسانی اند که دین خدا را منحرف می کنند و سپس گروهی در پی آنها راه می افتند.
انحراف یادشده در روایت، ممکن است در قالب شعر، نثر یا حتی قصه گویی باشد. قرآن با اشاره به این قصه ها می گوید برخی با نقل آن، مردم را از دین خدا باز می داشتند. روشن است که با توجه به مطالب بیان شده - شعر بماهو شعر- نمی تواند مردود باشد؛ بلکه به محتوا بستگی دارد.
در برخی از اسناد نیز ضیق گستره فهمیده می شود و احتمال دارد خاصیت یک مکان خاص یا زمان خاص موجب این نهی شده باشد؛ مانند برخی روایات که از شعرسرایی در شب و روز جمعه باز می دارد ( عاملی، 1409ق، ج10، ص 199). علت یابی نهی برای ما مقدور نیست و نمی توان ادعا کرد نهی از شعر در زمان خاص به علت محتوای نکوهیده شعر بوده است؛ زیرا ممکن است در آن مقطع خاص - هر چند محتوا فخیم باشد - شعر سرایی پسندیده نباشد؛ در نتیجه در نگاه فقیهانه به آسانی می توان به گونه ای - ادله ایجاب و سلب را در شعر جمع دلالی کرد و به مقتضای آن فتوا داد.
4-2. نقاشی و مجسمه سازی
برابر شواهد استوار، همانند آیات، روایات، تاریخ و آثار به جامانده از عهد باستان، پیدایش مجسمه سازی و نقاشی به عنوان هنر و فن - کم و بیش - نزدیک به تاریخ پیدایش بشر است. آنچه در آیات مطرح شده، تندیس ها و بت های پرستش است. بخشی از روایات تاریخ پیدایش مجسمه سازی به انگیزه پرستش، در کتاب «توحید» بحارالانوار و بخشی در ضمن بیان تاریخ پر بار و درخشان پیامبر اسلام بازگو شده اند.
پیدایش و گسترش مجسمه سازی و نقاشی، انگیزه ها و علت های گوناگونی دارد و سرچشمه گرفته از گرایش ها و ذوق های روحی، هنری و از جمله به انگیزه پرستش بوده است.
چنان که مطالعه تاریخ ملت ها نشان می دهد، مجسمه سازی و نقاشی همواره به عنوان یک هنر پیشرفته، نشانه تمدن و قوه پدیدآورندگی و آفرینندگی یک ملت به شمار می آمده است؛ از این رو شایسته و بایسته است حکم این موضوع از دیدگاه فقه اسلامی به تحقیق و بررسی گذاشته شود.
در مجسمه سازی و نقاشی مسئله را دست کم می توان به چهار صورت طرح کرد: ..
نقاشی موجود ذی روح؛ 2. نقاشی موجود غیر ذی روح؛ 3. ساخت مجسمه ذی روح؛ 4. ساخت مجسمه غیر ذی روح. 2
فتوا دادن در موضوع ساخت مجسمه ذی روح مورد بحث و توجه جدی است و امروزه بیش از هر زمان دیگر مورد توجه است؛ زیرا شهرداری ها و نهادهای مدنی برای تکریم اشخاص، مجسمه هایی درست می کنند. |
شیخ انصاری ساخت مجسمه ذی روح را بلاخلاف حرام می داند (انصاری، 1416 ق، ج 1، ص183) و بقیه موارد اختلافی است؛ مثلا نقاشی ذی روح یا مجسمه غیر ذی روح محل اختلاف است
از چهار صورت، ظاهرة فقط ساخت مجسمه ذی روح است که گفته شده اختلافی نیست؛ هر چند شواهدی بر اختلافی بودن این مورد نیز در دسترس است. ادعای بلاخلاف» از شیخ انصاری بیانگر عدم جستجوی کامل است. مرحوم شیخ طوسی در تفسیر تبیان (طوسی، [بی تا]، ج 1، ص 237) و مرحوم طبرسی در مجمع البیان تصویر و مجسمه سازی را حرام نمی دانند (طبرسی، 1372، ج 1، ص 230).
برخی مراجع معاصر در مورد مجسمه ذی روح نیز به حرمت فتوا نداده اند تبریزی، [بی تا]، ج2، ص202)؛ هر چند این فقیه، نیز سرانجام با پذیرش نسبت بلاخلاف از شیخ انصاری احتیاط می کند (همان / همو، 1627ق، ج10، ص 681/ همو، 1629ق، ج 2، ص 9 - 10).
در مجموع نمی توان ادعا کرد حرمت مجسمه سازی از ضرورت های فقه است و زمانی که مصداقی از ضرورت های فقه نبود، نباید قائل به جواز را به خلاف ضرورت متهم کرد و قائل به منع را در گستره شریعت دانست و در عین حال نمی توان به آسانی و ساده انگارانه از این مسئله گذشت.
برخی محققان روایت های دال بر حرمت مجسمه سازی را به زمانی مربوط دانسته اند که مردم با بت پرستی انس داشتند و ساخت مجسمه، آنان را به بت پرستی می کشاند خمینی، 1909ق، «ب»، ج 1، ص 208).
این ادعا در حالی صورت می گیرد که مهم ترین روایت در مجسمه سازی از محمد بن مسلم از امام صادق لم است (عاملی، 1609ق، ج17، ص299). براین اساس تحلیل فوق بسیار دشوار است؛ چراکه اگر صدور این روایت در زمان پیامبر و یا امیر مؤمنان له بود که هنوز علقه ها به بت پرستی در مردم وجود داشت، امکان طرح چنین ادعایی وجود داشت؛ ولی از آنجا که صدور روایت در آن مقطع تاریخی نیست، نمی توان روایت های زمان امام صادق " را مقید به زمان انس مردم با بت پرستی دانست.
چندین روایت وجود دارد که امامان معصوم عال می فرمایند: در هنگام نماز، اگر مجسمه و عکسی باشد، روی آن پارچه بیندازید (برقی، 1371ق، ج 2، ص 917/ عاملی، 1609ق، ج17، ص299). این رفتار حضرات با بیانگر حساسیت ویژه ای است که شارع مقدس به تعظیم غیر خداوند دارد. به همین علت می گویند: اگر نمازگزار پای خود را روی آن قرار دهد، یا یک چشم آن را نابینا کند، اشکالی ندارد و می تواند نماز بخواند. هدف از این کار، از بین بردن تعظیم و بندگی غیر خداست. در این دسته از روایات، سخنی از اشکال داشتن خلق آن نیست.
با توجه به پژوهش های فقهی در مورد مجسمه و نقاشی - در جایی که به قصد تعظیم باشد - حکم آن حرمت است؛ اما نصب مجسمه ها در میدان های شهر، بزرگداشت و نکوداشت بزرگان است. این یادبودها اشکال ندارد؛ آنچه مشکل دارد، تقدیس یا بندگی است.
شیخ انصاری در موضوع نقاشی بر آن است که اگر منظور از نقاشی، ایجاد مشابهت با خلق خداوند باشد، نقاشی اشکال دارد (انصاری، 1416 ق، ج 1، ص189)؛ بر این اساس اگر هدف نقاش از نقاشی، آفریدن چیزی همانند خلق خداوند باشد . به گونه ای که قصد تشبیه داشته باشد و بنده را در عرض خداوند قرار دهد . اشکال دارد؛ ولی اگر نقاش در آفرینش نقاشی، قصد تشبیه نداشته باشد و فقط بر آن باشد که یکی از نشانه های خدا را آیت الله انگاری کند، اشکالی ندارد.
4-3. غنا و موسیقی
در غنا و موسیقی نیز از حرمت و جواز بحث می شود. در حرمت اجمالی غنا و موسیقی بحثی نیست؛ ولی نکته مهم، فهم مرز جواز از حرمت در مسئله است.
4-3-1 . غنا از منظر قرآن و روایات
در بحث غنا و موسیقی، آیات بسیاری وجود دارد که در روایات به غنا تفسیر شده است. غنا یعنی آواز خوانی همراه با ترجیع و طرب. (غناء أنه مد الصوت المشتمل على الترجیع المطرب (انصاری، 1416 ق، ج 1، ص 291 و 29) اردبیلی، 1403ق، ج12، ص 339). الغناء المحرم عبارة عن الصوت المرجع فیه على سبیل اللهر والباطل والاضلال عن الحق، سواء تحقق فی کلام باطل أم فی کلام حق خویی، [بی تا]، ج 1، ص 311) غناء هو مده و ترجیعه بکیفیة خاصة مطربة تناسب مجالس و محافل الطرب وآلات اللهو والملاهی (خمینی، 1409ق «الف»، ج 1، ص 479)
آیات مورد نظر پنج آیه است بدین قرار:
«اجتنبوا الرجس من الأوان واجتنبوا قول الزور» (حج: 30) (همانا از پلیدی بتها دوری کنید و از گفتار باطل بپرهیزید. در این آیه، قول زور به غنا تفسیر شده است (طبرسی، 1372، ج7، ص 131/ حویزی، 1415 ق، ج 3، ص 495).
2. «ومن الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم ویتخذها هزوا أولئک لهم عذاب مهین» (لقمان: 6) (و برخی از مردم، کسانی اند که سخن بیهوده را خریدارند تا مردم را بی هیچ دانشی از راه خدا گمراه کنند و راه خدا را به ریشخند
گیرند. برای آنان عذابی خوار کننده خواهد بود. در این آیه «لهو الحدیث» به غنا تفسیر شده است (قمی، 1404 ق، ج 2، ص 191/ حویزی، 1415 ق، ج 4، ص 193).
3. «و الذین لا یشهدون الزور وإذا موا باللغو موا کرامة» (فرقان: 72) (و آنان که گواهی دروغ [باطل و به ناحق ندهند [یا در مجالس باطل حضور نیابند و چون بر بیهوده و ناپسند بگذرند، با بزرگواری بگذرند). در این آیه، عبارت «الزور» در برخی از نصوص به غنا تفسیر شده است (حویزی، 1415ق، ج 4، ص 41/ بحرانی، 1416 ق، ج 4، ص 103). |
4. «و الذین هم عن اللغو معرضون» (مؤمنون: 3) (و آنان که از بیهوده رویگردان اند). برخی از مفسران مراد از «اللغو» را غنا بیان کرده اند (قمی، 1404 ق، ج 2، ص 88/ کاشانی، 1415ق، ج3، ص 395/ بحرانی، 1416 ق، ج 4، ص 103).
5. «ولا تقف ما لیس لک به علم إن السمع والبصر والفؤاد کل أولئک کان عنه مسئولا» (اسراء: 39) (و چیزی را که بدان علم ندارم، دنبال مکن؛ زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد امامان معصومی در پاسخ پرسش از غنا به این آیه اشاره کرده اند (عیاشی، 1380، ج 2، ص 292/ حویزی، 1415ق، ج3، ص199).
4-3-2 . بررسی
به با توجه به آنکه بیشترین بحث در حرمت غنا، روایت هایی است که ذیل این آیه ها آمده است؛ نه روایت های مستقل، توجه به روایات وارده در ذیل آیات و رعایت بایسته های آن ضروری است و روایاتی که در ذیل آیات نیامده؛ بلکه به صورت مستقل به این بحث پرداخته، از جهت سند یا از حیث دلالت مشکل دارند.
دیدگاه دوسویه در تفسیر قرآن و حدیث
در معتبرة زید شحام چنین آمده است از «قاجو الرجس من الأوثان واجتنبوا قول الزور» (حج: 30)، از امام صادق لة پرسیدم و حضرت در پاسخ فرمودند: «قال الرجس من الأوان الشطرنج وقول الزور الغناء» (کلینی، 1407 ق، ج 6، ص 935/ عاملی، 1409ق، ج17، ص 318). |
در مورد روایت یاد شده و امثال آن، دو رفتار می توان داشت:|
1. رفتار معمول فقهاست که قول زور را با توجه به مثل معتبرة فوق به غنا تفسیر می کنند، سپس در تفسیر غنا به عرف و لغت مراجعه می کنند، آنگاه به صدور فتوا اقدام می نمایند. نتیجه این رفتار، این خواهد بود که اگر غنا به مثل صدایی که با ترجیع و طرب است تفسیر شد، این صدا حرام شمرده می شود (چنان که فتوای جمعی از فقها چنین است. در این رفتار، غنای محرم تابع محتوای آن یا هدفی که از غنا دنبال می شود یا فایده و نتیجه ای نیست که بر آن مترتب می شود، در این رفتار، میان آیه و روایت، رابطه یک سویه است؛ یعنی روایت، مفسر آیه است؛ ولی آیه، مفسر روایت نیست.
2. رفتار دوم که صاحب این قلم بر آن تأکید دارد، این است که در کشف حکم غنا ابتدا باید سراغ آیه و روایت (مانند روایت زید شام) رفت با توجه به ورود روایت در ذیل آیه، غنای یاد شده در روایت را با توجه به آیه معنا کرد؛ از این رو اگر «قول زور» یا لهو الحدیث» به غنا تفسیر شده و در آیه دوم تعبیر «لهو الحدیث» و «لیضل عن سبیل الله» و «یتخذها هزوا» آمده است، این عناصر را نیز دخیل در حرمت دانست؛ و گرنه چه معنا دارد که خداوند از تعبیر «لهو الحدیث» و «لیضل عن سبیل» و «یتخذها هزوآ» برای بیان تحریم غنایی استفاده کند که هیچ یک از این عناصر در حرمت آن دخیل نیست ؟! در واقع مطابق این رفتار، میان این آیه و روایات ذیل آن، رابطه دوسویه برقرار است و چنان که این روایات، آیات را تفسیر می کند، همین آیات، این روایات را تفسیر می کنند.
بنابراین اگر در صدایی ترجیع و طرب باشد؛ ولى عناصر یادشده در آیه را نداشته باشد، نمی توان به مثل روایت یا روایات فوق تمسک کرد و آن را حرام دانست. برای نمونه خواننده ای شعر حافظ را با ترجیع و با طرب می خواند؛ اما چون نه «لهو الحدیث» است و نه قول زور» و نه آیات الهی را مسخره می کند و نه گمراهی از راه خداست، اشکالی ندارد.
با این توضیح، دیدگاهی که هر صوتی با هر محتوایی را «قول زور» می داند و دلیل خود را ورود مفهوم غنا در حدیث ذیل آیه قرار می دهد، اندیشه درستی نیست. به راستی چه دلیلی دارد که منظور خداوند متعال غنا باشد؛ اما به جای آن از واژه «قول زور» به معنای سخن دروغ بهره ببرد؟
در اینجا برای فهم درست، با دخالت محتوا می گوییم اگر غنا با محتوای باطل و کذب باشد، این غنا حرام می شود؛ همان گونه که روایت، آیه را تفسیر کرده، آیه نیز هم زمان روایت را تفسیر می کند.
گفتنی است این بحث فقط در بحث غنا و موسیقی نیست و در باب های فقهی دیگر نیز مصداق دارد. آنچه بیان شد، آغازی از یک طرح کلان در خور پیگیری است که از عهده این نوشتار بیرون است. بر پژوهشگران است که این بحث را بسط دهند و بر فقیهان است که در اصدار فتوا به این نکته توجه کنند و البته بر مقلدان است که از مراجع مورد تقلید خویش تقلید کنند؛ وگرنه آشکار است که آنچه در امثال این مقاله ها ارائه می شود، فرایندها و پیشنهادهایی برای پژوهش است؛ نه برایندها و فتاوایی به انگیزه تقلید و عمل.
نتیجه گیری:
1)
هنر، تولید غیر عادی است و بر خلقى فائق و موفق، مطبوع و زیبا اطلاق می شود.
2)
هنر در فقه گاه در نگاهی جامع و گاه با نگاه به تعینات فردت بررسی می شود.
3)
در نگاه جامع و فارغ از تعینات، حکم اولی هنر، استحباب است و گاه تا وجوب نیز ادامه می یابد.
4)
از روایات پر شمار و بی نیاز به بررسی سند، استحباب هنر در نگاه جامع کشف می شود.
5)
اسلام با هنر اخلاق نبوت آغاز شد. قرآن کریم، نهج البلاغه و مانند آن، میراثی هنری از اسلام برای همه انسانها در همه زمانها و مکان هاست.
6)
از مصادیق هنر، عموما پنج مصداق است که در تاریخ دانش فقه، محل بحث بوده است: شعر، نقاشی، مجسمه سازی، غنا و موسیقی
7)
در هیچ یک از عناوین پنج گانه، حرمت به خود عنوان هنر، فارغ از عناوین دیگر تعلق نگرفته و این پدیده ها نیز در حکم اولی هنر (استحباب) حضور دارند
8)
قرآن و احادیث وارده در ذیل آنها گاه ارتباطی دوسویه با یکدیگر دارند. چنان که حدیث، آیه را تفسیر می کند، آیه نیز روایت را تفسیر می کند. بسنده کردن به تفسیر یک سویه حدیث از قرآن، استنباطی ناقص را در پی دارد.
منابع و مآخذ
قرآن کریم
1)
ابن بابویه، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، تصحیح علی اکبر غفاری، چ2، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1413 ق.
2)
عیون اخبار الرضا ؛ تصحیح مهدی لاجوردی؛ چ1، تهران: نشر جهان، 1378ق
3)
معانی الأخبار، تصحیح علی اکبر غفاری؛ چ1، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1356. |
4)
ابن فارس بن ذکریا، ابی الحسین احمد، معجم مقاییس اللغة، تحقیق و ضبط عبدالسلام محمد هارون، چ1، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ق
5)
ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات: تصحیح عبدالحسین امینی، ط1، نجف: دار المرتضویه، 1356. ..
6)
اردبیلی، احمد بن محمد؛ مجمع الفائدة والبرهان فی شرح إرشاد الأذهان، ج 12، تحقیق آقامجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، آقاحسین یزدی، چ1، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1403ق
7)
امینی، عبدالحسین؛ الغدیر فی الکتاب والسنة والأدب، [بیجا): نشر مرکز للدرسات الاسلامیه، 1416ق
8)
انصاری، مرتضی بن محمد امین، کتاب المکاسب المحرمة والبیع والخیارات، تحقیق گروه پژوهش در کنگره، چ1، قم: کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، 1416ق.
9)
بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیة موسسة البعثة؛ چ1، قم: تهران: بنیاد بعثت، 1416ق.
10)
برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، چ2، قم: دار الکتب الإسلامیة، 1371ق
11)
تبریزی، جواد؛ منهاج الصالحین، چ1، قم: مجمع الإمام المهدی (عج)، 1426 ق
12)
صراط النجاة؛ چ1، قم: دار الصدیقة الشهیدة، 1427 ق
13)
استفتائات جدید، قم: (بی نا]، [بی تا]. 14.
14)
الحویزی، عبدعلی بن جمعة؛ تفسیر نورالثقلین، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی؛ چ1، قم: انتشارات اسماعلیان، 1415ق
15)
خمینی، سید روح الله، تحریر الوسیلة؛ چ1، قم: مؤسسه مطبوعات دار العلم، 1409ق «الف
16)
مکاسب المحرمه؛ چ1، قم: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1409 ق
17)
الخورى الشرتونی اللبنانی، سعید؛ اقرب الموارد، قم: مکتبة آیت الله مرعشی، 1403ق
18)
خویی، سید ابو القاسم موسوی؛ مصباح الفقاهه؛ تقریر محمدعلی توحیدی؛ ج 1، [بی جا]: [بی تا]، [بی تا]
19)
دهخدا، علی اکبر، لغت نامه؛ زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، چ2 از دوره جدید، تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1377
20)
حر عاملی، محمد بن حسن؛ تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، تصحیح مؤسسة آل البیت مالتا، چ1، قم: مؤسسة آل البیت بابت، 1409ق.
21)
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمدجواد بلاغی؛ چ3، تهران: انتشارات ناصر خسرو، 1372
22) طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، ط1، بیروت: دار احیاء التراث العربی، [بی تا].
23) علیدوست، ابوالقاسم، فقه و مصلحت؛ چ3، قم: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1390
24)
عیاشی محمدبن مسعود، کتاب التفسیر، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی؛ چ1، تهران: | چاپخانه علمیه، 1380 ق.
25) فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر الصافی تحقیق حسین اعلمی؛ چ2، تهران: انتشارات تبت الصدر، 1415ق.
26) فیومی احمد بن محمد، المصباح المنیر؛ چ1، قم: دار الهجرة، 1405ق
27) قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر القمی؛ تصحیح طیب موسوی جزائری؛ چ3، قم: دار الکتاب، 1404ق.
28) کلینی، محمد بن یعقوب، الصول من الکافی؛ تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چی، تهران، دار الکتب الإسلامیه،1407ق
29) معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، دار إحیاء الکتب العربیه، 1385ق
30) معین، محمد، فرهنگ فارسی (متوسط)، چ، تهران: انتشارات امیر کبیر، 1360
31)
موسوی، سید عباس، شرح نهج البلاغه، ط1، بیروت: دار الرسول الاکرم الان دار المحجة البیضا، 1376ق
32) نفیسی (ناظم الاطباء)، علی اکبر فرهنگ نفیسی؛ تهران: کتاب فروشی خیام، 1355